جمعه ۱۱ آبان
صدای فردا شعری از
از دفتر دل نوشت فانوس نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ تير ۱۳۹۲ ۱۳:۲۶ شماره ثبت ۱۴۶۷۷
بازدید : ۷۰۹ | نظرات : ۷۰
|
|
داره میگه فردا ، بخون برا من
بمون کنارم
این یه حسه ، میگه بجنگ برا من
بخون با صداقت
بگو چجوره حالم
بگو ، چقدر واهمه دارم
چقدر فاصله دارم
از افکار دورم
از ، راه راستم
بگو افکارم ، تو اتاق حبسن
رو به خوبیا ، همه درا رو بستن
نترس میخونم ، با این که سودی نداره
میخونم ار اونی که ، روزای خوبی نداره
از اونی که ، هر شب میباره ، مثل ابر پاره پاره
حرفام یکمی درد داره
میکنه یاس فردا ها رو پاره
مثل پیاز ، حرفام چند لایه است
برو تو عمقش ، دردا هست
که رندش کنی
هزمش کنی
میبینی شد ، دلت خالی
از چشات شد ، اشکات جاری
شاید بگی بازی و باختیم
نمیزاریم بگی ، رام شدیم
ما ها شورشی هستیم
می****م هرشب پایکوبی
غما رو میکنم زندونی
اینا که پشتم هستن
از دردا جستن
هرکدوم یه پا لشکرن
پس من
میگیرم اسلحه دستم
میجنگم ، برا فردایی که هست
این لشکر ، میره جلو ، با یک نفس
یه سردار داره ، بدون ترس
روبروت ایستاده ، و اینو همه میدونن ، برا همیشه هست
فانوس
اینم بداهه :
حواسا به من جمع باشه
اونی که حرف داره
جلوت وایساده ، کم داره
با کلی احمق جنگ داره
سربازه یه ملت
تو حرفاش هست ، حکمت
هی مرد
از همه خورده ضربه
چیزی نگفته ، دهن و بسته
هممون هستیم خسته
جا خالی نکرده ، به عشقه خنده
میجنگه
میبنده
دهن حریف رو
مشکلات و میکنه ردیف چون
ایمان داره
میره جلو حتی اگه دیوار باشه
یه زمان بودم آقای فعال
ولی به خاطر یه سری حرفا
شد، صدام قطع داش
فانوس
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.