جمعه ۲ آذر
چه گویم یار؛ در این دارِ دنیا بی تو هیچم من شعری از احمدرضا زارعی
از دفتر غزلیات نوع شعر عاشقانه
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ تير ۱۳۹۲ ۱۲:۳۳ شماره ثبت ۱۴۴۰۶
بازدید : ۸۱۷ | نظرات : ۶۶
|
آخرین اشعار ناب احمدرضا زارعی
|
گناهی نیست، دستم را بگیری
ثواب است این اگر لب هم پذیری
که خشک است و ترک برداشت در عمق
چه ناکامم در این بند و اسیری
که پیمودَم تمامِ راه ها را
ندیدم جز تو اینجا دستگیری
سبب بر سیب دانستند و دانم
از آنجایَم؛ ندارم مرگ و میری
جوانی را به نامَت کرده ام تا
دو دستم را بگیری وقتِ پیری
نظیرِ روحِ عاشق در من آمد
به نامِ عشق؛ جانا، بی نظیری
(بداهه، الهام گرفته از قلم زیبای بانو "مهسا اربابی (افسانه)"، در شعر "هرگز گناه نبود")
**********
جُز ز جامِ لَبِ تو، مست رسیدَن؟ توبه!
جز تو را دیدن و نامِ تو شنیدَن؟ توبه
هر که پندارِ تو بر سر نبرد، مردود است!
عمر را سوی تو با سر ندویدن؛ توبه
دور باد از نَفَسِ گَرمِ تو سرمای خزان
از بهارِ تَنِ تو، لاله نچیدَن؛ توبه
سخنِ عشق، در آغوشِ تو معنا دارد
من به تن ماندن و سویَت نپریدن؛ توبه
سر و دست و، دل و چشم و، نَفَسِ آخرِمان
جز به پایِ تو، در این توبه بُریدن؛ توبه
(بداهه، تقدیمی به استاد فکری احمدی زاده بزرگمهر)
**********
"خدایا شاکرم در قلب تنهایم تو پیدایی" *
خدایا شکر، هر جا رو بچرخانم، تو آنجایی
به دستِ توست، هست و، هر چه هم بر نیست پیمایَم
که تنها نیستم، چون در کنارِ من، تو تنهایی
به تنهایی جهان را در مدارِ عشق می خوانی
که گویی "باش"، تا باشد جهان، در اوجِ زیبایی
به نامِ مهرِ جاویدانِ دستانَت به پا گشتم
که گر درد است و اندوهی، نمی نالم، که بینایی
توانی نیست گر در من، کمی در سجده می گریم
که میدانم، به هر پیدا و پنهانی، توانایی
چه گویَم یار؛ در این دارِ دنیا بی تو هیچَم من
بجز دریای الطافَت، امیدَم نیست، رویایی
(بداهه، الهام گرفته از شعر زیبای "قلب تنها"، از بانو "الهه ملکی")
* مصرع مطلع از بانو ملکی
%%%%%%%%%%%%
ای که مهرَت، کامِ تلخِ زندگی شیرین کُنَد
ای که بالایِ تو نور از آسمان گلچین کند
تنگ شد دل، لحظه ای سویَم نگاهی می کنی؟
کاش دستت دردِ دنیایِ مرا تسکین کند
(تقدیم به تمام شما عزیزان و بزرگواران، یاران و دوستان همیشگی)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.