سه شنبه ۱۴ اسفند
|
دفاتر شعر علیرضاجهانگیری نوین
آخرین اشعار ناب علیرضاجهانگیری نوین
|
درود بانو نیکدل گرامی
سروده درخت این بداهه را به احساسم تلقین کرد تقدیم مهربانی تان:
هر چند در انتظار دیدار توام
هرچند ساده تراز همیشه سعی میکنم
بلاهتم را پشت امیدی واهی پنهان کنم وباز ذکرم یا یوسف
شود.
گله نمی کنم عزیز بی مصر من
از بی من بودنت
شاکی بی تو بودنم
از خودم که همیشه باتوست
آری من
من که نه تو
منی که توشده
من که
باجگری زلیخا خریدار توام
بااین که هنوز بغض غرورم در چشم رسوایی نشکسته
به حال دل که ساده ترازمن دلداری ام می دهد
دلخوش کنک های همیشه را
بی صدا
پشت چشمم میگریم
بی صدا
میبینی دل خوشی های بی توام
چقدر آب زیرکا هند
می بینی باز من پشت این پنجره ی بسته
نامم را فراموش کرده ام
راستی نامم چه بود
یوسف
یوسف
چقدر دوست دارم یوسف صدایم کنند
چقدر دوست دارم یوسف صدایم کنی
آه ...
مگراین پنجره می گذارد صدا به صدابرسد
شاید داری صدایم می کنی
پشت این پنجره بسته
تو صدایم هم نکنی من صدایت را میشنوم
فقط یادت باشد
اگر دیدار به قیامت شد
یک پنجره ی باز بدهکار منی
یک حنجره فریاد بدهکار توام
یک پنجره ی باز بدهکار منی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.