گر به قربانگاه آورده نبی پور دلش
ما سیاوش ها قربانی به آتش کرده ایم
بهر حفظ خاک پاک این وطن دنیا که هیچ
خونِ در رگ هایمان را، فرش راهش کرده ایم
تا درفش کاویانی استوار و محکم است
ملجا صلح و صفا را، زیر سایش کرده ایم
ریگ و شن هایش آمیختیم با چشمان خود
نقشه ی شیطان و ابلیس را خرابش کرده ایم
ما بدهکاریم به مرز و بوم این سرزمین
بهر این دِین، روی جان و مال، حسابش کرده ایم
بی خبر دزدان ز این حس فرو رفته به جان
در خیال خود که ما دل را رهایش کرده ایم
خوب باید بار دیگر، نکته را برجسته خواند
آهویِ سر به هوا را، ما شکارش کرده ایم
این وطن خاک دلیرانی چو آرش بوده است
هر چه را امروز میخوانند، ما نامش کرده ایم
گر شود چشم طمع بر آب و خاکش، آزمند
بی گمان اندوخته ی تن را، بهایش کرده ایم
دست در دستان یکدیگر، گوییم سران فتنه را
این اصالت را سالهاست ما نگاهش کرده ایم
هیبت از ایرانیان را خوب یادآور شوید
جنگ آغاز شما را ما تمامش کرده ایم
تا جهان آدمی پاینده و در گردش است
گوش بسپارید که ما جان را فدایش کرده ایم
حماسی و زیباست
زنده باد ایران