سه شنبه ۹ ارديبهشت
|
دفاتر شعر مهرداد (روحی)چیتگر
آخرین اشعار ناب مهرداد (روحی)چیتگر
|
روزها ؛
دیوانه ای بی سر و سامانم.
سرگردان،
آواره ی خیابان های بی پایان،
انگشت نمای این و آن،
میهمان پچ پچ و ریشخند این مردم،
میهمان فحش های پنهانی
میهمان زخم زبان،
آب دهان.
کجایی تا ببینی حال و روزم را
گرچه این ژولیده ی بی آبرو
ارزش دیدن ندارد دیگر،
گرچه این لاله ی پرپر شده،
ارزش چیدن ندارد دیگر...
این تو و؛
این تن بی جان من،
این تو و؛
این قامت خم شده از جور تو
این تو و
این زرد روی بی آبرو.
من دگر این زندگانی را نمی خواهم،
پیر گشتن در اوج جوانی را نمی خواهم.
بیا ؛
کاری که با من کرده ای را خوب تماشا کن،
تماشا کن؛
که در انبان این رسوای دریوزه،
چیزی نیست ،
اگر مانده ،
آن را هم ببر،
ارزانی ات باشد....
هق هق شب های بی پایان و سرد
کوبیدن سر؛
به دیوار و به در
شکوه از بخت سیاه،
بد و بیراه به خدا،
تا سحر،
تا طلوعی دیگر،
که ای کاش هیچ وقت از راه نرسد.
این چه گلستانی بود
که همه آتش شد؟!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس و غمگین سرودید
زنده باشید با مهر