شنبه ۴ اسفند
|
دفاتر شعر محمدعلی افضلی(خاکستر)
آخرین اشعار ناب محمدعلی افضلی(خاکستر)
|
دلنوشته
با عنوان
[هجوم ابدیت ]
از سردی جهل به گرمی درون می روم.
گرمای وجودت کجا و ذهن سرد من کجا؟
از اعماق وجودم به تو نگاه می کنم،
اما چشمانم از هجوم ابدیت به خواب می رود!
آخر چگونه انبساط بودنت را،چشمانی محدود و خسته در پلکهای انتظار جا دهد؟
سحر در سینه یِ شبهای رمز آلود به شمارش افتاده،
و نماز وزغ های عارف بر سجاده های جلبک، مرا به یاد توازن ذهن و قلب می اندازد!
وجودم از حادثه ای مبهوت است؛آنجا که شب تاب متولد می شود؛
تا ارتعاش تولدش ستاره ای را از حیات حذف کند!
ای پدید آورنده یِ شگفتیها،
کجا انعکاس تولد دوباره ام، با سقوط شیطان وجودم دقیق خواهد شد؟
تیر نگاه پر از عشق و بخشش تو، دامن آلوده مرا نشانه میگرفت،
و رنگهای بودنت کویر سینه ام را طراوتی دوباره میبخشید.
مرا از سفره رنگارنگ زندگی بیرونم کردند!
تو را که آزرده بودم پناهم دادی ،
و بر سفره ی نورانی سکوت میهمانم کردی!
تو بودی و تو بودی و هیچ نبود.،،،
سکوت بود و سکوت بود وسکوت...
زخمهای پر از همهمه یِ مرا رحمت سکوت تو مرحم شد،
و من از نعمت سکوت به هیچ رسیدم،
و از انبساط هیچ در گرمای بودنت خودم را گم کردم،،،
و از این همه حضور به سجده افتادم...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.