پنجشنبه ۴ بهمن
کُلبه ی دل شعری از راشد نصرت سراوان
از دفتر عشق نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۵۳۳۸
بازدید : ۸ | نظرات : ۲
|
دفاتر شعر راشد نصرت سراوان
آخرین اشعار ناب راشد نصرت سراوان
|
از جهان بیگانه امْ در پَرتویِ نوری وَزین
چون کلبه ای حکاکی امْ از سَرِ دلواپسی
از جانِ خود آهنگرمْ ای جانْ آهن مَباش
بر دلت باید نوشتْ بی سببْ باید نوشت
معنا شدی پیدا شدیْ همدم و همراه شدی
از زیبایی اَتْ می جویَمَتْ ای عشقْ ما شدی
بگو در بَختِ خودْ چه خواهی از جانِ من
گفتم نَفَس ای جانِ منْ باشْ این یارِ من
روا باشد از عشقْ شنیدنْ مالِ تو باشد
زِ صحبت هاْ این عاشقْ شَفاْ خواهِ تو باشد
خداوندا تو را خواندمْ از عشقْ دل باشد
شود آخر چه آرائیْ که لبخندیْ تو را باشد
تو را از عشق می دانمْ از دلْ تو رنجوری!
چو صاحب تویی از عشقْ مَنْ چه اَفسونی
چنین آسوده می باشیْ که از سختی ها
آخر راه است و من از عشقْ تَباهْ آخرها!
بگیرم راه را بر توْ که از غم هاْ بر بِتابی تو
خدا گفته با شادیْ بخواهم یارِ من باشی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست
سعی کنید با رعایت عروض و قافیه،صنایع شعری ،حوصله و غیره
دلنوشته هایتان را ویرایش نموده به غزل تبدیل کنید
مثلا در مورد مطلع:
از جهان بیگانه امْ در پَرتویِ نوری وَزین
چون کلبه ای حکاکیمانند حلوای پسین