يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر راشد نصرت سراوان
آخرین اشعار ناب راشد نصرت سراوان
|
عشق یعنیْ پَرسه می زدْ تا پَرَستَد خالِقَش
یارْ آمَد گفتْ پس مُصَفّاستْ این خالِقَش
هر که از خود دیده استْ دِلْ عاشِقْ پَسَند
چه عجب زِ عشقْ مُشتاقْ دلْ دیدارْ پَسَند
چون که دیدم من تو راْ گفتمْ یار کیست
دل به اِذنَش آمَدهْ آن خدا و یارْ یکیست
گفته بودم شَرحِ توْ با عشقْ باید گفت
تو می دانی خدا گویدْ چنین از عشق!
چنان از عشقِ تو گویَمْ دِلْ که دانی تو
شوی از پیشه ی خود هَمْ همانْ عاشق
چو قلبی شاهد است بر عشقْ مَرَنجانَم
که آیَد توْ به حُکمِ عشقْ خود را بِرَنجانی
چنین دیدم تو را عاشقْ تَقدیر می دانی
دانا! چه باید گفتْ مَشو از مَنْ گریزانی
چو کِشتیْ خدا دارَدْ دِلِ عاشقْ خدا دارد
ناخدا گفتمْ همین کِشتیْ عشقِ خدا دارد
به بارِ عشقْ به کِشتی هاْ گُفتْ مَشو غافِل
چو مَقصَد هَمْ رِسی آخَرْ آن هَمْ ثَمَر دارد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
با وجود آنکه دلنوشته زیبا و پر معنی است
جسارتا بنظر میرسد نیازمند ویرایش است
اگر جای شما بودم دلنوشته های خود را چند بار مرور میکردم و سپس ارائه مینمودم
خرم و تندرست باشید