تا حسن گفتیم اشک جاری شده
همچو بابش یار تنهایی شده
نام سردار و امیر بی سپاه
مقتدای دین امام بی پناه
سبط اکبر از گلستان رسول
مجتبی آن نور چشمان بتول
آن شنیدستم که در ماه صیام
آمده از ذات حق صدها پیام
این مه است ماه خداوند کریم
رحمتش را کرده افزون آن رحیم
روشنی بخش دل اهل یقین
جلوه گر گردیده قرآن مبین
قدر و احیایش صفا دارد ولی
آنکه باشد سینه اش حب علی
مهر اولاد علی یوم الحساب
هست برات اهل جنت ای جناب
نیمه ی ماه مبارک با صفاست
چون که میلاد امام مجتبی ست
مژده ای آورده جبریل امین
بر محمد سرور و سالار دین
که تو را آن خالق ارض و سما
رحمتی بخشیده اکنون با وفا
دخترت زهرای اطهر این زمان
طفلی آورده به دنیا همچو جان
نام او را حق معین کرده است
احسن الخالق مزین کرده است
چون علی است مانند هارون نزدتو
گوهری باشد حسن فرزند تو
نام او را ما حسن بنهاده ایم
هدیه ای را بر تو احسن داده ایم
ارزش او را خدا داند بلی
نور او را در زمین کرد منجلی
سید و سالار جنت با حسین
هر دو باشند بر پیامبر نور عین
سبط اکبر هم زکی و مجتبی
خلق و خویش همچو جدش باصفا
علم او شهرت به عالم گشته است
در کرامت فخر عالم گشته است
صبر او هوش از بنی آدم ربود
دشمن دون حلم او را می ستود
او امین است و اثیر است و تقی
حجت حق اشبه الناس بر نبی
صوت زیبای حسن هست بی مثال
هم مفسر بود آن نیکو خصال
عابد و زاهد در عصر دغل
راست گفتار و صبور است در عمل
در شجاعت چون علی مرتضی
سبط اکبر نور چشم مصطفی
با فقیران هم نوایی می کند
با یتیمان غم سرایی می کند
دشمن از جود و گذشت او خجل
حاتم طایی به نزدش منفعل
در تواضع کیست مانند حسن
برده مهر او زدل رنج و مِحَن
صلح او آتش به قلب دشمن است
ورنه در میدان یلی شیرافکن است
پور حیدر نور چشم فاطمه
در کجا از جنگ دارد واهمه
مارقین دیدند در جنگ جمل
حیدر آسا بود و هم مردعمل
اوست سردار سپاه بی وفا
مردمان روسیاه بی حیا
گرچه با او عهد و پیمان بسته اند
زر بدیدند و ز ایمان رسته اند
زر خدای شامیان و کوفیان
بی وفایی گشته با ایشان عیان
کربلا هم با حسین رفتن ولی
وقت یاری دل بریدن از ولی...
ادامه دارد...
یا علی گفتیم وعشق آغاز شد
درود برشما
زیبا بود
علی یارونگهدارتان بزرگوار