دنیا شناسنامه اش را به من سپرد
تا عقد دائمش کنم
هر شب روی تخت
آرزوهایمان بغل هم دیگر سر می خورد
دلم آرزو و رویا را با هم می خواست اما
دنیا پشتش را به من کرد
سحر حسادتش گل کرد
نرگس چشمانش پر خون گریست
چنگیز خانِ غیظ
گریبانم را چاک چاک درید
کشتیِ غم را به دریای تقدیر سپردم و
با تلاطمِ امواج به آرامش رسیدم
آب را خاطره بُرد
آن همه سر و صدا را
به خلیجِ همیشه تنها می ریزد
دلم می گوید
هنوز هم می شود اشتباهی دل بست و
آبیِ فردا را آسمانی تر یافت
خورشید کنار سفالینه ها نشسته بود
ابرها متوهمانه راه می رفتند
خیالِ پروانه، دنبال اسبِ سپیدم می دوید
مادرم
دانه های اشک را با صلوات ریسه می بست
و اروند دیوانه
پشت سر کارون به نماز ایستاد
کنار دریا ایستادم
آسمان با دلم عاشقانه گفت
درک من در سقوط ثانیه، تو خواهی بود
زیباتر از قلعه، رخِ تو مرا مات می کرد
چهار برادر را آشتی ده
دجله و فرات
برایت جان می دهند
رویا در آغوشم پرواز گرفت و گفت
مرداد خان!
بیا دل به دریا بده
طغیانِ فراعنه را غرق کن
تاریخِ دلواپسی، مرا مرور می کرد
تبرِ عشق، شاخه ی خِرد می شکست
شاعر سه گاه و ماهور بودم
هورالعظیم از نگاهم ستاره می چید
شب در عزای مسیح
سطر به سطر تنم بوی ماه می داد...
ابرها نماز آیات می خواندند
که من نماز دریا را شکستم
تاریکی، دست به دستم داد
تا سحر را از چشمان بغداد بدزدم
آن شب صدام خواب ایرانم را دیده بود...
تالاپ-تولوپ
تالاپ-تولوپ
قلب تالاب به انتظارم می تپد
ساعت را بی دار نکنید
صلیب برگشته
ثانیه ها به دنیا دل بسته اند
که تاول ها
خواب های پریشان می بینند
و گوشم با دوبیتی های مادر،
زمزمه می کند :
" اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم زدستت چاک چاک و
نخواهم دوخت تا روز قیامت "
تقدیم به جانبازانی که در رویای خمپاره ها سوختند.
درود برشما جناب محمدی عزیز
بسیارزیبا بود
سطرهای قشنگ وبکری داشت
آفرین