۱-سایه
چندی است که از سایه ی خود می ترسم
ازسایه ی همسایه ی خود می ترسم
گرپلک تو می پردتقصیر من است
چشم توام از سایه ی خود می ترسم
۲-درد ها
برایم درد ها درمان دردند
تمام فصل ها پاییزوزردند
نبودی آن قدر درخود شکستم
دوبیتی ها به حالم گریه کردند
ازکتاب پرسه درکوچه های شعر-نشرپورنگ
جهانگیری-۱۳۸۲