سه شنبه ۶ آذر
کرم دامادمیشه👠👛شما هم دعوتید💐 شعری از مریم عادلی
از دفتر نگین لحظات نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۳۹۷۷
بازدید : ۲۲ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب مریم عادلی
|
باسلام
۱)لازم به ذکراست که اسامی موجود درشعر فقط تصادفی به ذهن آمده
۲) کَرَم پیرمرد ریز نقش و شخصیت اصلی شعرِداستانی
از ده همجوار عروس است
وآوازه عروس را ازدور شنیده.
واممممممممممما
شنیدن کی بودماننددیدن
کرم دامادمیشه👠👛
یه روزی مَشدی کَرَم
دوید به سوی حَرَم
تا حاجتش روا شه
دامادِ کدخدا شه
رسید کنارِ بارگاه
بعد از خستگی راه
گفت :ای عزیزِ عالم
یه حاجت ازتودارم
دخترِ کدخدا رو
اون بلای زیبا رو
قسمتِ بنده بکن
این پیرِخسته بکن
والله نوکرت میشم
به زائرات دون میدم
به مرادم برسون
گوشِ کدخدا بخون
که من لایقِ وصلم
کارِ همه به دستم
شجاع و بی نظیرم
برا عیال می میرم
عینِ جَوون پرکارم
ماشین و خونه دارم
محله ای اسیرم
گرچه به ظاهر پیرم
راضی بکن کدخدا
تو رو قسم به خدا
زیارتِش تموم شد
راهیِ یه حموم شد
لباس نوشو پوشید
گُل گاوزبونو نوشید
انگارروشن بود دلِش
حل شده بود مشکلش
رسید به قلبِ روستا
خونه ی آق کدخدا
سلام وصد درود داد
سبلِشو داد به باد
سوغات خودروروکرد
شروع به گفتگو کرد
مشتی کرم من هستم
از عشقِ رعنا مستم
مالِ دنیام زیاده
سُفرم خیلی آباده
اومدم غُلامت شَم
همدمِ رعنا بشم
خودم نوکرِ اونم
درد و بَلاش بِجونم
گلپریِ خونم شه
کفترِ اون لونم شه
زمین و آسمون رو
مرواریدِ جهون رو
براش هدیه میارم
جلو راهش میزارم
کدخدا یه نگاه کرد
نگاه به اون پیرِمرد
کدخدا گفت چه عالی
تو که همه چی داری
کَرَم بخت با تو یاره
قَنبرهم دوسِت داره🔺
قنبر بیا چای بیار
سَرِ کَرم نُقل ببار
درِ اتاق که واشد
هیکلی هویدا شد
رعنانگووو پهلوان
غولِ همه ی جهان
سلام وعرضِ ادب
کَرَم بیا بِریم گپ
کرم پرید تا هوا
عینِ اسپندِ ۸ پا
اما من گفتم رعنا
اون شیرینَکِ بلا
دخترکِ کدخدا
نَقلِش به رو زبونا
کدخداکج کردابروش
یه اخمی آوُردبه روش
رعناست دیگه کرَم کَل
با کدخدا هم کَل کَل
اینجا فقط یه دختر
خواهر جونم تاجِ سر
اونم قنبرِ رعناس
جاش وسط دلِ ماس
حرف نباشه حاضرشو
مشغولِ قِر و فِر شو
مُهَیا کن عروووسی
بیار یه بنزِ توسی
مَشتی کرم غافلگیر
انگارشده بود جِن گیر
جلو چشاش سیاه شد
محوِ قنبرسیاه شد
نمی چرخید زبونِش
میخواس ورداره جونش
قنبر بهش یه چای داد
گفت این چایی باشه یاد
کرم این آخرییییییییشه
یادت باشه همییییییشه
چای های بعدی با تو
حمومِ ددی با تو
کرم سری بالا کرد
از دل خدا خدا کرد
خدایا پس گرفتم
دعایی رو که گفتم
قنبر صدا کرد کرَم!
صبر کن که من آمدم
بریم .....سراغِ کارا
با اجازه.... . کدخدا
وقتِ خرید خریده
قاتلِ پول رسیده
برید خدا.... نگهدار
عروس یواش پاوردار
🧝♀👐👐👐
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر کودکانه خوب بود