يکشنبه ۲ دی
مبعث نور و رهایی شعری از امیرشهبازی(گمنام)
از دفتر دل نامه نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲ ۰۰:۴۸ شماره ثبت ۱۳۳۶۹
بازدید : ۸۶۶ | نظرات : ۵۹
|
دفاتر شعر امیرشهبازی(گمنام)
آخرین اشعار ناب امیرشهبازی(گمنام)
|
به مناسبت مبعث نور و رهایی،تقدیم به چراغ افروزان راه انسانیت:
"مبعث نور و رهایی"
من از این غافلۀ کور
در شب سخت عبور
نه چراغی در دست
و نه سویی از نور!
به چه سان در گذرم؟
به چه سویی بروم؟
با چه امید به فردا نگرم؟
شب که تاریک و سیاه
روزگارم چه تباه
می پرند شب پره ها
و من اینجا تنها!
نه چراغی در دست
و نه راهی پیدا!
اسم شب را چه کسی می داند؟
تا به کی شب پره ها میخوانند؟
تا به کی غافله شان میماند؟
به دلم نزدیک است،
به دلم نزدیک است، که کسی می آید!
در بغل نور رهایی دارد
اسم شب را اوفقط میداند
با خدا نزدیک است،
وپر از شعرو شعور،
پر زِ بیداری و نور
چه خرامان می آید!
که بتاباند نور
در شب سرد عبور
تا بتاراند او
گلّۀ شب پره ها را
و نوازش بدهد
تن خونین همه چلچله ها را
تا بخوانند آواز
به امید پرواز
و من احساس کنم فردا را
و تباهی برود از دنیا!
که محمد(ص)بد مد بر دلها!
"گمنام"26/3/91
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.