منم زاده غم
خوب بفهم اولین ناله و فریادم
وقتی دید این دنیا
به نوزادی این تن
دنیا هست همش درد ورنج
به تو میگم نشو به عشق افسون چون من
باش همش بی رحم
نشو کوه درد قلبت چون من
نخر چو من درد وغم
به آنکه عاشق شدی چو من
باش قلبت حالا چو من مثل سنگ
تا نمیری به غم
اشک به بارون بریزی به سیلی
ویران کنی قلبت مثل من
نچشی بی وفایی به عشقت چو من
بسوزی در آتشی بالاتر از هر خلقت چو من
بشکن پیمانه عشق در خمخانه چو من
آتش بزن این خمخانه چو من
فرار کن از جام هزار عقرب چون من
تا خودت را بر لب دار نبینی چو من
تا سرت نبرند چو آنکه میخرید همش غم
مهربانتر از هر مادر بودبه تو و من
به اسا رت خانداش می بردند چون میخریدن همش غم
غمزدا به تو و من
دلسوز و مهربان به هر تن
رنجها دیدن کودکانش
اشک بریز بمیر در رنج
مرد آن کودک سرور تو و من در غم
چو دید سر پدر در بغل به نداشتن تن
نمی تونسته بگه آن سر بدون تن
گریه نکن عشق من دختر من
من دیدم خاک گریه کرد به خون به این تن
زندگیش بود به مهر و بخشش بودند
قلبش از دنیا بریدن
به عشق هر چه داشتن دادند
به یک لبخند از محبوب خود دیدن
روز به روز زخم شمشیر دیدن
به این تن خریدن
به جان فدا بودن به توو من برای خالق تن
به عشق خواستن
آرزوی جز آن ندیدن ونگفتن و خواستن به تن
نشو افسون به بوسه از محبوب تو و من
تا نمیری به غم
به درد و رنج خریدن
خانه بلا را ببین چه من
بشنو ناله هایی که در آنجا مانده
سرها برنیزه دیده بدون تن به این بودن
زنان وکودکان بر خارها می دویدن
به شلاق نخوردن به نسوختن
طاقت نداری به این بودند
فرار کن از عشق
تا نمیری در غم
فرار کن از عشق چو من
بکن این جامه عشق از تن
ساده بگم ساده هست دلم
سر بسجده نزار(نگذار)به عشق
این جامه عشق را نکن به تن
تا نمیری به غم
راه عشق هست
به خریدن درد و رنج
..........
خواننده سلو شعر حیله لذت و درک بهتر از شعربهنگام خواندن این شعر پخش یا بشنویید
شعرهایم به شنیدن اهنگ و ترانه است