سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 9 آبان 1403
    27 ربيع الثاني 1446
      Wednesday 30 Oct 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۹ آبان

        باز دل تنگ تو شد

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ ۱۸ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۳۴۳۹
          بازدید : ۶   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        باز دل تنگ تو شد کاش خدا رحم کند؛
        وقت باریدن اشکم  ،  نم باران بزند


        باز در پرسه خیابانِ دلت ، دربدرم !
        زیرِ باران غزل  ، چترِ صدایت ببرم


        شیشهٔ بغضِ پریشان به گلو می شکند
        تا که از کوهِ غمت ، تکّه ی جانم بکَند


        گریه ام کاش صدایش به رقیبم نرسد
        قهر و دوریِ تو هم کاش ، درازا نکشد


        برگ ریزان دلم بود که می رفتی و من!
        ریختم اشک جداییِ تو را ،  بر دامن


        پهن کردم وسط کوچه ، ببندم گذرت
        مرثیه خوانِ غزل را که بیفتد ز سرت ؛


        رفتن و ترکِ من و ، خانه تنهاییِ دل !
        تا که شاهد نشوم بر شبِ رسواییِ دل


        قلبم از سنگ نشد ، بعد تو و رفتنِ تو
        لحظه ی کوچِ نگاه و چمدان بستن تو


        مثلِ دیوانه در این شهر به دنبال توام
        مضطرب ، دل نگرانِ تو و احوالِ توام


        من هنوز از بُنِ جانت به تو نزدیک ترم
        از همین فاصله با عشق تو را می نگرم


        شاخه ی پیچک احساس مرا دست نزن
        کورسویی هم اگر مانده به بن بست نزن


        یادِ مستی و غزلخوانی و بیداری و شب
        ساغر و ساقی و پاییز و جنون و من و تب


        یادت آور که چه شب های عزیزی تو و من
        تنگ آغوش هم از عشق و وفا بود ، سخن


        ثانیه ثانیه احوال تو را ، شعر شدم
        گفتی اشعار و غزل های تو را من بلدم


        آسیابِ غزلت ، چرخش هر انجمن است
        مصرع چَشم و هجاهای تو دندان شکن است


        سینه در جوشش اشعار جدید است بیا
        خسته از شعر شدن از تو بعید است بیا


        شانه در پیچ و خمِ کوچه ی یادت نرود
        بی تو دستم وسطِ بقچه ی عادت نرود


        دستم از پنچره ی باغ نگاهت شده دور
        چشمم از بس که نزد پلک به راهت شده کور


        نگذر از آن همه شیدایی و دیوانگی ات !
        آن همه عشق که بود از تب پروانگی ات


        از همین فاصله برگرد و ببین حالِ مرا
        قهوه ای تلخ گشاید ، گره ی فالِ مـرا


        ریسه بر ریشه ی امیدِ دلت می بندم
        بر تپش های بلند دل خود می خندم


        باز کن سمتِ دو چشمم درِ دروازه ی عشق
        گره ای کور بزن ، رشته ی شیرازه ی عشق


        گوشهٔ باغچه ، "گلپونه" نگاهش به در است
        مدّتی هست که از حال دلت بی خبر است



        افسانه_احمدی_پونه

        ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2