سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        باز دل تنگ تو شد

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۳۴۳۹
          بازدید : ۵۸   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        باز دل تنگ تو شد کاش خدا رحم کند؛
        وقت باریدن اشکم  ،  نم باران بزند


        باز در پرسه خیابانِ دلت ، دربدرم !
        زیرِ باران غزل  ، چترِ صدایت ببرم


        شیشهٔ بغضِ پریشان به گلو می شکند
        تا که از کوهِ غمت ، تکّه ی جانم بکَند


        گریه ام کاش صدایش به رقیبم نرسد
        قهر و دوریِ تو هم کاش ، درازا نکشد


        برگ ریزان دلم بود که می رفتی و من!
        ریختم اشک جداییِ تو را ،  بر دامن


        پهن کردم وسط کوچه ، ببندم گذرت
        مرثیه خوانِ غزل را که بیفتد ز سرت ؛


        رفتن و ترکِ من و ، خانه تنهاییِ دل !
        تا که شاهد نشوم بر شبِ رسواییِ دل


        قلبم از سنگ نشد ، بعد تو و رفتنِ تو
        لحظه ی کوچِ نگاه و چمدان بستن تو


        مثلِ دیوانه در این شهر به دنبال توام
        مضطرب ، دل نگرانِ تو و احوالِ توام


        من هنوز از بُنِ جانت به تو نزدیک ترم
        از همین فاصله با عشق تو را می نگرم


        شاخه ی پیچک احساس مرا دست نزن
        کورسویی هم اگر مانده به بن بست نزن


        یادِ مستی و غزلخوانی و بیداری و شب
        ساغر و ساقی و پاییز و جنون و من و تب


        یادت آور که چه شب های عزیزی تو و من
        تنگ آغوش هم از عشق و وفا بود ، سخن


        ثانیه ثانیه احوال تو را ، شعر شدم
        گفتی اشعار و غزل های تو را من بلدم


        آسیابِ غزلت ، چرخش هر انجمن است
        مصرع چَشم و هجاهای تو دندان شکن است


        سینه در جوشش اشعار جدید است بیا
        خسته از شعر شدن از تو بعید است بیا


        شانه در پیچ و خمِ کوچه ی یادت نرود
        بی تو دستم وسطِ بقچه ی عادت نرود


        دستم از پنچره ی باغ نگاهت شده دور
        چشمم از بس که نزد پلک به راهت شده کور


        نگذر از آن همه شیدایی و دیوانگی ات !
        آن همه عشق که بود از تب پروانگی ات


        از همین فاصله برگرد و ببین حالِ مرا
        قهوه ای تلخ گشاید ، گره ی فالِ مـرا


        ریسه بر ریشه ی امیدِ دلت می بندم
        بر تپش های بلند دل خود می خندم


        باز کن سمتِ دو چشمم درِ دروازه ی عشق
        گره ای کور بزن ، رشته ی شیرازه ی عشق


        گوشهٔ باغچه ، "گلپونه" نگاهش به در است
        مدّتی هست که از حال دلت بی خبر است



        افسانه_احمدی_پونه

        ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        دلنشین و زیباست
        متفاوت خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        ۲ هفته پیش
        زیبا و دلنشین..
        به به..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        یاسر قادری
        ۲ هفته پیش
        گوشهٔ باغچه ، "گلپونه" نگاهش به در است
        مدّتی هست که از حال دلت بی خبر است
        از حال دلت بی خبر است
        مرحبا بانو
        حظ کردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۲ هفته پیش
        درود احسنت بانو مثنوی زیبایی بود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7