يکشنبه ۴ آذر
دلقک شعری از محمد بنیادی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳ ۱۸:۵۱ شماره ثبت ۱۳۳۱۴۰
بازدید : ۳۸ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب محمد بنیادی
|
از کاروان دور شدم و کَس را نبودش غم یکی
از غصه نابود شدم و کَس را نبودش غم یکی
کاروان ها رد شد گَرد و خاکش ماند مرا
در داخل هر کاروان کس را نبودش غم یکی
شاید که بودم من زیاد با همرهان خویشتن
این بود که قصه این شد کس را نبودش غم یکی
در تمام کاروان خنده بر لبها بود
دلقکی بودم من کس را نبودش غم یکی
از کاروان جا ماندم و بعد آن فهمیدم
دلقکی هم که نباشد غم را نباشد کس یکی
|
نقدها و نظرات
|
سلام ممنون از نگاهی که به سروده بنده داشتید | |
|
سلام به شما عزیز اول اینکه از بازدید شعر بنده تشکر میکنم. دوم اینکه متن ادبی که گفتید مگه متن هم در وجودش ردیف و قافیه یا اینکه آهنگ داره. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است
برای شعر شدن به عروض و قافیه نیاز دارد