سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        عشق

        شعری از

        منصور دادمند

        از دفتر دیوان مسعود نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ ۱۲:۳۹ شماره ثبت ۱۳۲۸۹۴
          بازدید : ۳۵   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور دادمند

        توعاشق نبودی بفهمی
         چرامن به داشتن هر دو ثروت جهانم
        به اشکی افتاده سوزان به  آتش به قلب روانم
        چرا پژمرده شد  قلب من
        به رفتن یک نفس از خرمن جانم
        دل  دیوانه شد به خواستن یک قفس  
        به صیدی افتاد به طرفه نگارم
        که من در بند به حالت زارم   
         بدان عشق رسید به خانه جانم
        باد بوی محبوب رساند از عشق  به جانم
         دادم به اوبه شوق
        هدیه هردو چشمان جانم
        چه فهمی که به عشق ایستاده آسمان است
        هر خلقت و جان عهد بسته به آن
        بهتر زجان هست
        سرمستی آن عین جان است
        رفتن از خمخانه آن
         تنها به شراب است
        به می ای افتاده به حال و حال به خراب است
        که این بهترین به جان دیده
         به خال محبوب جان است
        درویش چه داند چرا من لخت به عیانم
        شلاق بر تن من به عفت جان است
        ندانست چرا من آمده به جهانم
        لخت به عیانم با حالت ترسیده و به زا رم
        چرا من به ناله به گفتن آنم
        که عقل چرا به عشق
         به فهم نادان و قاصربه بیان است
        که من در بسته و رخت کنده جزبه آنم
        که من نوشیده به می
        از پیمانه هزار عقرب جانم
        نه به فکر سیب و بستان آن درویش به رفتن جانم
        که یک لحظه به مستی در خمخانه جان
        بر تر از هر خلقت به بهشت بدانم ومن به جانم
        از شلاق درویش چه ترسم
        من بی آبرو و دیوانه بخوانند
        آبرو به من بودن به حقیقت
         عشق محبوب به جان است
        دربسته جز او تنها عهد به اوبه وفای جان است
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۱۵:۱۹
        درود بزرگوار
        دلنوشته زیبایی است
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۱۰:۱۰
        قلمتان روان
        دلتان شادان
        بسیار زیبا ودلنشین سرودید
        هزاران درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۱۱:۰۶
        درود بر شما جناب دادمند گرامی

        ناب سرودید

        زنده باشید به مهر

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۱۹:۲۱
        .

        درود بر شما ادیب گرامی

        خوشحالم که مهمان سروده ی زیبایتان بودم

        شکوفا باشید خندانک


        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2