چنون

ان‌شب دل من تا جنون
تا مرز بی تابی دل
تا کوچه دل واپسی
تا انتهای خواستن
چون‌قاصدک‌پرواز کرد
در بی کران چشم تو
ان شب پر از صد راز بود
زان رازها تنها یکی
زیباتر از صد ناز بود
غارت گری از چشم تو
عشوه فراوان نزد تو
تسخیر و مَسخ تو شدن
عاشق شدن
دل باختن
از سمت این دیوانه دل
آن شب که دل را باختم
چشمی به تو انداختم
مثل کبوتر های مست
خود را به دام انداختم
آن شب سکوت دل را بر هم زدی و رفتی
امشب بیا نگاهی بر پاره های دل کن
جام‌ترک‌دار دلم بی شک‌زمانی می شکست
جام دل من لایق این‌گونه بشکتن نبود

حسین گودرزی"تشنه"
۱۳۷۰/۰۳/۰۴