يکشنبه ۴ آذر
مَحال شعری از حسین گودرزی تشنه
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۰۵ شماره ثبت ۱۳۲۴۸۴
بازدید : ۱۰۰ | نظرات : ۹
|
دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه
آخرین اشعار ناب حسین گودرزی تشنه
|
تا از نگهت سیر نگردم
از چشم چرانی و تماشا
از زل زدن دائم و بی وقفه محال است
خود را بکنم دور
دور است زمن این خَبط و مَحال است
آمال تمامم تویی از ازلین روز
دوری نتوانم ...نتوانم
تاب و تب دل هستی و بی تاب ترینم
ای جان که قراری
محال است که بی تو بتوانم....بتوانم
هر چند بگویند
بر چشم سیه چشم نظر کردن و در دل
مهرش بنهادن گناه است
اما همه من و تمامم
دیوانه این میل و گناه است و محال است
سیراب شود این دل واداده که تنها
از شوق نگاه تو
شهید است و فقط با
دیدار نگاه پر از راز تو ای جان
قدری.....کَمَکی ، ذره ای از
سوز و عطش دل
کاهیده شود ....کاسته گردد
آرام بگیرد
آن تشنه لب تشنه دیدار
دیدار دو چشمان خُماری که همیشه
از سوز عطش در همه جان و توانش
غوغای تماشا نگاه تو به جان است
حاشا چه کند دل
جان بسته شده بر تو که جانی و جهانی
جان عَبد و عَبید است و مُطیعاست
جان مایه جانم....
ای جانجهانم......
جان و همه ام تا ابد و دهر
آغشته و آشفته و شوریده این است
تا هست نشیند در بَسط نگاهت
آن ناز نگاهی
کز لحظه آغاز به فرمان
برده همه هوش و هواسم
غارت گر جان حضرت معشوق
من آمدم و خلق شدم تا که زدنیا
تنها به تو و ناز نگاهت
قانعشوم تا ته هستی
ای مایه مستی
باشم .... بنشینم.... بزنم زُل
تا تو زسَر رَحم فقط گوشه چشمی
یا با کمی ناز که در کنج نگاهت
با حرکت آهسته و با عشوه ی ابرو
یا یک دوسه باری زدن پلکت
با موجه پرانی مکرر
آنقدر تپشدر دل وجانم بفشانی
تا شعله کشم...شور شوم
با دل شیدا
شورش کنم از خود
تسلیم تو و بند نگاهت
تاآخرهستی بشوم که
این شورش و این شور
هم عین ثواب است
تا از نگهت سیر نگردم
از چشم چرانی و تماشا
از زل زدن دائم و بی وقفه محال است
خود را بکنم دور
آری مَحال است
آری مَحال است
آری مَحال است
تشنه۱۴۰۱/۱۰/۲
|
نقدها و نظرات
|
درودها بانوی فرهیخته و عالی مقام زیبا نگاهتان قابل ستایش بدرخشی چوننگین بر قلب هنر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام بر استاد اشعار غنایی
زیبا سرودید و نیکاندیش و مهرپرور و ناب
فقط یک نکته اینکه :
- واژه ی ( مُحال) با مصوت ضمه در حرف میم یعنی :
ناممکن . غیرممکن
- ولی ( مَحال) با مصوت فتحه ی حرف میم از مَحل میایَد.
سلامت و دلشاد باشید قلم تان جاودان نویسا