دوشنبه ۱۰ دی
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
رنگ گیسویت طلایی ،دختر شهریوری !
آمدی با صدهزاران عشوه و افسونگری
دین و دلهای زیادی را نشاندی زیرِ پا ؛
ای تمامی عشق و زیبایی و شورِ دلبری
برق چشمانت زده آتش به هر قلب کباب
تا کجاها با خودت یک لشگر از جان میبری
از عیار افتاده بازار طلا ، هر روز که ؛
می شوی رد از کنار دکّه های زرگری
عطر گیسویت گرفته این حوالی را ببین
می پرد از عطر ناب تو ، گلاب قمصری
خنجر ابروی تو صد کشته دارد در خودش
بره آهوی ، دلِ هر عاشقی را میدری
راحت این دلداده ات را میسپاری دست غم
مذهب و دینی نداری ، بی وفا و کافری
میشوم هرشب کنارت قصه گویت تا سحر
می شود از کشتن این قلب زارت بگذری؟
رفتی و پشت سرت تخریب کردی هر چه پُل
بی تفاوت ، التماسم را گرفتی سرسری
می نشینم در کنارِ "پونه" ها شاید شبی؛
بازگردی و مرا در جان کنی چون گوهری
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
پر احساس و زیباست