بسم الله الرحمن الرحیم
نشسته بَر سرِ دلم دوباره انتظارها
کمانه میکند نفس در عمقِ روزگار ها
چه نقشه ها برابرت برای سیر دیدنت
کشیده بود ساعتم کنارِ زهرِ مارها
مترسکان دوان دوان به رسمِ گریه ی زنان
بُریده اند آسِ دل میان پنبه زارها
تو با جنینِ حسرتم تلاقی سِتَرونی
در انتقامِ زندگی کجایِ قصّه ی منی؟
برای لافِ غیرتم کنار دردِ خودزَنی
طلوعِ باد کرده ی کِشاله های گَردَنی
هجوم تاولِ غمت رسیده روی استخوان
تو را قسم به ثانیه تَقیّه کُن کمی بمان
چرا صدا نمیزنی دعای مِه گرفته را
شتاب کن که گم شده کلیددار آسمان
مدام زَجر میکشد هوای بی قراریت
حکایتی است بعد تو نوایِ دستِ اَلاَمان
شبِ هُبوط نوشِ تو دهانْ، ترانه پوشِ تو
زمانه مَستِ هوشِ تو کرانه در خروشِ تو
به جز چهار گوشِ تو به پای ساقدوش تو
چقدر دِلْ تباه شد برای شالِ دوش تو
به استعاره شَک نکن فدای ساحتِ سَرَت
مرور کن بهانه را در التماسِ دفترت
پناهِ فعلِ من تویی جِناسنامه ی شِفا
دخیل بسته دَم به دَم در انزوایِ مَصدرت
تو شعرِ عاشقانه ای میانِ قبرِ سینه ام
نَکیرِ دل سپرده را ببخش روی پیکرت
چه اشکها که در غَمت فدایِ آستر شده
هُنر نَمور گشته و مِداد دَر به دَر شده
"گدای هیزِ کوچه ها دوباره مُعتبر شده"
دِلم دِلم دِلم دِلم دُچارِ دَردسر شده
گِرِه بزن نصیب را به دستهای آشنا
اِفاده چال کن ببین نشانه های بی صدا
در این فضای سَمّی و هزار توی در خَفا
به انزوا رسیده را بخوان به نام هَل اتی'
چرا هَراس میکنی میانِ زخم های خیس
بمان شبیه شاعرت در امتدادِ انتها
#سید_هادی_محمدی
درود برشما جناب دکترمحمدی عزیز
چه ترکیب بند مدرنی ...
به به عاشقانه ی زیباودلنشین وبااحساسی خواندم
بازبانی امروزی در قالبی کلاسیک که کمتردیده ایم...
بسیارعالی واستادانه بود
لذت بردم ازاین رقص بی نقص زیبای قلم
باچاشنی دکلمه ای دلنشین ..
آفرینها