بر ره نشینِ خانه ات ، چتری زِ موهایت ببخش
شاید پشیمان شد غمِ روحِ پریشانِ نیاز
الهامِ اهریمنِ عشق ، رُزهایِ بی قرارِ شب
بالرین شیطان به رقص در صلحِ بارانِ نیاز
در رخنه یِ رویایِ شب ، حماسه یِ عصیانْ خموش
تعبیدگاهِ بوسه ات شد مسکنِ لبهایِ من
شاید حصارِ آتشِ قلبی که دلتنگ است ، شکست
سجده به تاریکی زدند ، ترسْ سایه هایِ روحِ من
شاید که جاودانه شد فحشایِ واژه هایِ شب
نجابتِ مویِ تو در هوایِ باران گم شدست
در ضربْ آهنگِ زمان ، صدایِ ناقوسِ هراس
موعودِ مصلوبِ تنت در وهمِ ایمانْ گم شدست
الهه یِ چشمانِ کیست در معبدِ شعرهایِ من
روحِ آناهیتا به رقصْ در ساحلِ موهایِ توست
بنشین که باران بگذرد ، جادوگرِ زیبایِ مرگ
کاهنه ای آبستنِ زرتشتِ گیسوانِ توست
جنگجوترین زیبایِ شب ، از حرمتِ مویِ تو مست
شیطان عاشق هم گریست ، زیبای من چه کرده ای
گیسوم چشمانِ تو سبز ، از بارشِ گیسویِ توست
ای مهربانْ بانویِ راز ، در سوگِ شعرْ چه کرده ای