درودی دوباره جناب افشاری عزیز
کمترین سرنوشت عجیبی دارد
هیچگاه تصور آنرا نمی کردم که حتی در خواب سروکارم با شعر و شاعری باشد
در جوانی دوستان فراوانی داشتم
همیشه خندان و موجب خشنودی دیگران بودم
و دست تقدیر خواست که حتی یکی از آنها را پیرانه سر نداشته باشم
در آن زمان ها آنها هم با شما و جناب صادقی هم عقیده بودند
و شب های زیادی را در مورد اختلاف عقایدمان بحث میکردیم
ولی بخوبی همدیگر را تحمل می نمودیم
لذا شخصا تحمل هر گونه بحث و یا حتی جدل بر سر عقایدم را دارم
ولی دیگران چه؟
جامعه چه؟
نباید حرفی زد که سایت دشمن شاد شود و بهانه بدست حسودان و رقیبان داده شود
هر سروده باید در درجه اول ظاهر الصلاح باشد
و در مراتب بعدی مدارج احساس و اندیشه را عمیق تر کند
سروده ای که همان ابتدا و در سطح ، حرف آخر را بزند مفت نمی ارزد
سروده ای که بخواهد با تحریک احساسات و عقائد دیگران خود را ثابت کند پسندیده نیست
من نوعی جانفشان حضرت موعودم و این را در عمل انجام داده و دنبال میکنم ولی تحمل عقاید مخالف را هم دارم
ولی کسی ممکن است این گونه نوشته ها را پیراهن عثمان کند
در حالی که چندان منتظر ظهور حضرتش نباشد
امان از پیرهن عثمان
شکسته جوهرش تمام شود قلمی که پیراهن عثمان میدوزد
تا یک قلم درست و حسابی و معقول و منتقی نوکر حضرت صاحب تحویل بگیرد
به "مکافات" کمترین آمدید
باید بگویم که در ظاهر جناس داشت
ولی در باطن تلمیح های عمیقی را متذکر می شد( "از مکافات عمل غافل مشو " ،یا "خودم کردم که لعنت بر خودم باد")
"شاید که ظهور مهدی هم از مانیل*"
لطفا به اعتقادات مردم کاری نداشته باش