باز هم از حلقهٔ چشم اشکِ من سر میشود
موج گیسویم برای اشک ، سنگر می شود
حال من خوب است اما هیچوقت باور نکن
حال من هـر روز از دیروز بدتر می شود
خنده را باور ندارم تا فقط روی لب است
روی خطِ خنده هایم، گریه داور می شود
هر چقدر از حال بد در می روم این روز ها
حال خوبم لحظه لحظه کم وَ کمتر می شود
روبروی آینه هـم ، می نشینم با امید
صبرم از حال خرابم باز آخر می شود
میتوانی باشی و بـا بودنت شادم کنی
خوب میدانی که این دل زودباور می شود
هر نفس با بوسه ات قلبم دوباره می تپد
غصه هایم با طلوع عشق پر پر می شود
از حصار دردهایم می توانم رد شوم
این نفس افتاده را دست تو یاور می شود
کودکی خندان و پرشور و هیایو می شوم
وقتی آغوشت برایم مثل مادر می شود
دوست دارم بنده ی دینی شوم دور از بدی
غیر انسانیت این دل سخت کافر می شود
ماه شهریور برایم یک شروع تازه بود
بعد از این آرامش دل ماه آذر می شود
رنگ سبزِ "پونه"ها هم ، رنگ بیرنگی گرفت
بی نگاهت برگ برگش ، لای دفتر می شود
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
السلام علیک یا اباعبدالله…
اربعین حسینی تسلیت…
التماس دعا