اشک را فواره کردند
در رثای پُر رسای شاه دین ،
مردمان درنقشی همچون شاهدین ،
اشک را فواره کردند
برگناهانشان اشک را ،
مثالِ کفاره کردند
اشک را ،
یه مرهمی بر، نفْسِ امّاره کردند
درد را پیچیدند برسر
آنرا چون عمّامه کردند
برسر و سینه ی خویش کوبیده
دلِ از داغ ، کباب را ،
با دیدنِ شعله هایی چون شمع ،
چونان پروانه کردند
دل را ازهم دریدند
طفلکی را ببین اش چندپاره کردند !
خود را تطبیق دادند با حق
سر را چونان ، آنچه که حق داره کردند
آنقدر چرخیدند ، برمدارِ خوبِ دلدار،
خود را چو پرگارَکی ،
دوّاره کردند
خود را چون عاشقترین ،
درمسیرِعشقِ حق ، زوّاره کردند
سِنج شدند ازبرخوردِ دست با سینه
بانگِ خود را منطبق ،
با طبل و آن کوبه و، ضربِ آن طبّاله کردند
خود را با درد نبی ،
ظاهراً قواره کردند
نبی که غمش بیحد بود ،
به روی خود نمی آوَرْد
جز اشک ، ازهیچکس کاری برنیامد
مستأصل و مسلسل وار،
بازهم و بازهم و بازهم ،
اشک را فواره کردند
بهمن بیدقی 1403/5/20
السلام علیک یا اباعبدالله…
اربعین حسینی تسلیت…
التماس دعا