سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        کاش قلب ها در چهره ها بود

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ ۰۴:۱۰ شماره ثبت ۱۳۱۸۰۰
          بازدید : ۱۳۵   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        رنج و محنت های پاییزی به پایان می رسد
        حال طوفانیِ دریا هم به سامان می رسد


        روسیاهانی که در ، تایید ما بد گفته اند
        دست خود را بی گمان از آدمیت شسته اند


        روزهای بی قراری های من هم می رود
        زردی و پژمردگی از این چمن هم می رود


        روزگاری در میان چشم من جای تو بود
        پلک بر هم میزدم آشفتگی ات می زُدود


        از محبت های بی جایم ، ندیدی درصدی!
        بد شدی و بی دلیل از پشت خنجر را زدی


        می نشینی روزی از غم گوشه ای در انزوا
        میشوی مانند حالِ من ، به دوری مبتلا


        یک نفر حتما ، سر راه تو پیدا می شود
        عقده ها و دردِ دلهای تو هم وا می شود


        تا شدی وابسته و دلبسته ی او . ناگهان
        بی خبر تا سر بچرخانی رود از این میان


        تازه میفهمی چه زجری می کشیدم بعد تو
        با ترَک هایی که خورد این دل چه دیدم بعد تو


        تازه می فهمی شکستن را زمانِ بی کسی
        روزها می میری و شب ، گریه و دلواپسی


        جرم من مهر و وفاداری و ماندن بود اگر !
        سودِ تو هم اعتباری بی ضرر از هر دو سر
         

        مِنتی هم نیست اینکه خوبی ام  را بُر زدی
        لااقل ای کاش حرفی ناب و درخور می زدی


        من رفیقِ روزهای سخت و سردت ! بیخیال
        اولویت بودی و پاسوزِ دردت ! بیخیال


        ادعا در حرف بودی ، صَرف هایت! بیخیال
        در عمل اصلا شبیه حرف هایت ! بیخیال


        رسم و آداب رفاقت از چه کَس آموختی
        این همه بی عزتی را از کجا اندوختی


        روزگار نامرادی و جفا ، سر می شود
        زندگیِ تلخ من هم باز بهتر می شود


        باز هم در آسمان قلب من ، پروانه ها
        بی قرار شمع شبها میشوند افسانه ها


        ضربه خوردن از غریب و دشمنانم عیب نیست
        او که بی رحمانه زخمم را نمک میزد خودی ست


        کاش دل هم چون لباس کهنه ای میشد عوض
        تا نگیرد بیش از این در بطن خود درد و مرض


        یا که بعد از زیرپا ماندن به هر کوی و گذر
        می نهادم جای آن ،  یک قلبِ سالم بی خبر


        کاش قلب هر کسی در چهره اش معلوم بود
        تا کسی خام زبان بازیِ آدم ها نبود


        میشوم دور از هر آنکس که نمی فهمد مرا
        میکشم دورِ خودم ، دیواری از ممنوعه ها


        باز هم دلخوش به رنگ و شادیِ بابونه ام
        مستِ عطر و سبزی و گلهای دشتِ"پونه"ام





        افسانه_احمدی_پونه

        ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۳۹
        درود بانو
        فکر کنم اولین مثنوی بسیار زیبا و امید بخشی است که از شما میخوانم
        قلمتان پایدار خندانک خندانک
        عليرضا حكيم
        جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۲۵
        درود بانو
        شعر خوبی بود
        گفته‌اند و‌شسته‌اند قافیه نیستند
        گفت و شست ( ت ) حرف روی است حرف ماقبل روی ساکن است و باید همسان باشند
        خندانک خندانک خندانک
        محمد شریف صادقی
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۰۸
        درود. خیلی قشنگ و احساسی بود و باید بر قلم زیبای شما آفرین گفت👌👌👌 در مصراعی یکبار ردیف «زدی» آمده و در مصراع بعدش «می زدی» که بهتر است اصلاح شود. ضمنا بیت
        کاش دل هم چون لباس کهنه ای میشد عوض
        تا نگیرد بیش از این در بطن خود درد و مرض
        خیلی زیبا بود....
        در مصراع «بی خبر تا سر بچرخانی رود از این میان» به نظرم در اینجا «این» اضافی‌ست چون اشاره به «میان» یا «میانه» خاصی در سیاق شعر نیست. به نظرم اگر به جای عبارت «رود از این» یک فعل را به اضافه «از» قبل از واژه میان بیاورید بهتر می‌شود. یک مثال فرضی (و نه لزوما خوب) این است: بی خبر تا سربچرخانی، گریزد از میان!
        مریم عادلی
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۱۷
        درود برپونه ی دشت ناب
        بسیار زیبا چونان زیبای پیش
        خندانک خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۳۴
        درود بر پونه بانوی شعر ناب..
        مثله همیشه زیبا سرودید..
        درپناه حضرت عشق شادمانه بمانید پایدار..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۱۰
        درود برشما

        اشعار جالبی بود

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۳۱
        درود بر شما بانوی گرامی 🌺🌺🌺
        زیبا سرودید 🌸🌸🌸
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1