گاهی هوا گرفته و دلگیر می شود
از هر چه هست و نیست دلت سیر می شود
گاهی هوای سدره و طوبی است در سرت
معشوقه ات به کام تو تسخیر می شود
گاهی به هر دری که زنی بی اجابت است
گاهی ندیده خواب تو تعبیر می شود
گاهی دو صد مقدمه ات کارساز نیست
گاهی نکِشته بذر تو انجیر می شود
گاهی در آسمان و زمین بی ستاره ای
گه بیت بیت شعر تو اکسیر می شود
گاهی در آرزوی یکی خنده از دلی
گاهی نخورده می زبرت زیر می شود
گاهی نگفته قرعه به نام و به کام توست
گاهی همین «به کام تو» شمشیر می شود
گاهی شکسته بستۀ شعر و قصیده ات
با یک دو حرف و قافیه تعمیر می شود
گاهی تمام آبی این آسمان شهر
بارانی از گلوله و از تیر می شود
گویی که خواب بود جوانی، چه سان گذشت؟
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کــاری ندارم این که کجایی ، چه میکنی
بـی عـشق ناشکفته دلت پیر می شود.
--------------------------------------------------
توضیحات:
در فضای مجازی شعری هست که در غالب موارد به قیصر امین پور نسبت داده شده است با این حال شعر مذکور ضعف های واضحی دارد که نشان می دهد نمی تواند متعلق به این شاعر باشد. البته خانواده این شاعر هم این انتساب را رد کرده اند.
اگر چه شعر مذکور از نقطه نظر عروض کم مشکل ندارد ولی مضمونی دارد که توانسته عیوب عروضش را در نظر عامه کم اهمیت جلوه داده و تبدیل به شعری پر مخاطب شود.
شعر من به نوعی بازنویسی همان شعر است که عیوب وزن و قافیه رفع شده و مضمون هم با اثر اصلی تفاوتهایی دارد. البته نمی توانستم شاه بیت اثر اصلی را اینجا داشته باشم چون تا آنجا که سواد من قد می دهد این مصرع در هیچ قالب عروضی جا نمی گیرد. از طرفی هر گونه دخل و تصرف در آن زیبایی آن را از بین می برد چاره ای نداشتم جز اینکه آن را نه جزیی از بدنه بلکه به عنوان نام شعر انتخاب کنم. فکر می کنم مهمترین عامل جذابیت اثر اصلی هم همین مصرع بوده است یعنی «گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود»
این هم متن اصلی:
گــاهـی گمان نمی کنی ولی خوب میشود
گــاهـی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود
گــه جور میشود خود آن بی مقدمه
گــه با دو صد مقدمه ناجور میشود
گــاهـی هزار دوره دعا بی اجابت است
گــاهـی نگفته قرعه به نام تو میشود
گــاهـی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گــاهـی تمام شهر گدای تو میشود
گــاهـی برای خنده دلم تنگ میشود
گــاهـی دلم تراشه ای از سنگ میشود
گــاهـی تمام این آبی آسمان ما
یــکباره تیره گشته و بی رنگ میشود
گــاهـی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هــرچه زندگیست دلت سیر میشود
گــویـی به خواب بود،جوانی مان گذشت
گــاهـی چه زود فرصتمان دیر میشود
کــاری ندارم کجایی ، چه میکنی
بـی عـشق سر مکن که دلت پیر میشود.
سیپاس از نگاه فنی شما به این شعر زیبا
درودتان
سلامت و ثروتمند باشید