غرق تفکر
افسردگی عبادت ،عیادت من
مادرم چندان سودی از این عیادت نبرد
باغرور ، احساس کتابت رانخوان
نمازها غیر یومیه وارونه
در طبل جنگی سربازی که مدام
آغوش دختر همسایه را در خواب می دید
قرارمان سرباز ،بازی نیست
که گلوله ها شلیک شوند در قایم باشک بازی
می توانم بی عار سراز عاریه دربیاورم
سبدی نان برای گندم
سبدی نان لاک فرورفته ی گندم
یادت نرود شبیه هشت ساله ها به پهلو می خوابی
هم علاقگی آزارم می دهد
خواهرم روی تخت خواب دراز نکشیده
نگاهش را پای گناه گندم می گذاشت
رویا پاهای نیمه عریان گندم را
خمیده در زخم خود
به پایین تر از باور یک جلاد
در تازیانه های شبیه گندم آورد
آری گندم پنداراشتباه آدم بود
همیشه فکر می کرد
اگر پای نیمه عریان گندم نبود
رویا دوست مبتذل گناه من نمی شد
گندم بیا جورابت رابپوشان
آدم لحنی تهدید آمیز دارد
دیشب گندم سر زا باران
در جوانه اضطرار خود خشکید
واین پایان دختری بود
که شبیه گندم خمیازه آدم بود
با احترام آوا صیاد
عاشورای حسینی تسلیت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً)
ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ