چهارشنبه ۲۵ مهر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
پیش از تو آسمان دلم بی ستاره بود
در انتظار رخشش یک ماه پاره بود
در پیش چشم خاطر افسرده ام، دگر
دنیا به سان ساحره ای بد قواره بود
هر جا که بال، کفتر آمال می گشود
مقصد کویر و قلعهٔ غم، آشکاره بود
شمّی که سر به شانهٔ اشعار می نهاد
سرشار از کنایه و صد استعاره بود
صبحم سیاه و شامگهم، غرق ابتذال
دیوار شهر خاطره ام بی نگاره بود
افکار و آرزو، همه پیچیده در خیال
هوشم همیشه، منتظر یک اشاره بود
تا آن شبی، که حاصل توفان چشم تو
باران عشق و نور امیدی دوباره بود
گویا، تمام عالم و آدم به رنگ عشق
روشن کران معرفتم زآن شراره بود
تابان تر از همیشه درخشید، اختری
کان را ندیده بودم و لکن، هماره بود
یاری درون خانه که در اوج تشنگی
آبی درون کوزه و سرشارِ چاره بود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود