سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 14 اسفند 1403
  • روز احسان و نيكوكاري
5 رمضان 1446
    Tuesday 4 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      سه شنبه ۱۴ اسفند

      دکوپاژ

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ تير ۱۴۰۳ ۱۵:۲۲ شماره ثبت ۱۳۰۸۹۳
        بازدید : ۸۰   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      دکوپاژ
       
      پسری شاخه گلی را داد به دست دختری
      دختره اولِ کاری گفت : دسته گل ات پس کجاست ؟
      انگار از گداها هم بدبختری
      پسر آب شد و از او هیچی تمانْد
      بد است از آسمان عشقت ، بیفتد اختری
      درست این بود که با خویش بگوید :
      اگر اون یه اخترست ، بگذار بیفتد ،
      مثلِ اشکی روی خاک
      باید رفت بسوی رودخانه ای پاک
      پسرک اما ، دست بردار نبود
      گام گذاشت به راهِ از تجردش هم سخت تری
      احمقانه ، با کس و کارشان رفتند بسوی دفتری
      پسره در رؤیاهای ، قشنگش میگفت :
      این اراجیف که دختره به من گفت ،
      سناریویی برسکانس های دخترست ،
      باید با تصیح ، دکوپاژش کنم
      اما با اینکه سر و زندگی ظاهراً برپا شده بود ،
      عروس خانوم اغلب خوونه ی باباش بود
      در واقع او نسیه بود برای زندگی ، داماده رفت بسوی نقد تری
      رفت بسوی کفتربازی ، با جمع و جورکردن چند کفتری
      کفتراش جَلدِ او بودند و او هم کِیف میکرد
      با خود گفت زندگی را بد نیست  تروکاژش* کنم
      فلش بَک ها** همه اعصابش را بس خرد میکرد
      پس زمینه ها بود که زندگیشان را که تُرد بود ، بیشتر ترد میکرد
      اما اینجوری نمیشد ، باید تبدیل میشد او، به صفدری
      هرکاری کرد مرغ همسر، فقط یک پا داشت
      آنهم با چه رفتاری !
      خدا هیچوقت ، نصیب گرگ بیابان نکند
      یعنی اوهمان بود که شنیده بود ، دختر نگو طلا بگو ؟
      نگاتیو و پوزیتیو ریخت به هم
      الم شنگه ای راه افتاد که نگو
      حینِ مونتاژِ این فیلمِ ترسناک بود ،
      که داماد تاب نیاورد و با ایست قلبی ای ،
      خودش تبدیل شد دگر به کفتری
      *تروکاژ= حُقه های سینمایی
      **فلش بَک = بازگشت به گذشته    
       
      بهمن بیدقی 1403/4/1
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۹ تير ۱۴۰۳ ۲۰:۴۷
      با سلام و عرض ادب
      استادوادیب.گرامی
      بسیار عالی خواندم
      هزاران درود برشما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۹ تير ۱۴۰۳ ۲۰:۵۶
      با سلام و عرض احترام استاد ارجمند
      بزرگوارید
      با تشکر بی پایان از لطف بیکران شما
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      6