سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        یاد باد

        شعری از

        پارسا افسری

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۰۵ شماره ثبت ۱۳۰۴۷۸
          بازدید : ۱۱۶   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پارسا افسری

        عنوان شعر: یاد باد
        قالب شعر: غزل
        تعداد ابیات: 8 تا
        شاعر: پارسا افسری - 15 ساله - تهران
        1- یاد آن خوبی ز من هرگز نرفتش تا ابد
        کم نهادی تا به یک بودن، کنم یک از دوصد
         
        2- صاعقه ای از بَرَت انداختی در حسّ دلم
        زان در آوردم درختی از بُنی با صد خِرَد
         
        3- آتشی از عشق عقلانی ات فتادش در سرم 
        بی تو دنیا چیست؟ بازی ای که هستش پُر ز بد
         
        4- چون تو، کی داناست در اسرار عشّاقش، خدا؟
        پادشاهی ات ز حکمت، دور کردش ما ز دَد
         
        5- خاک آن دنیا، بزرگی اش به عقلی رَه نشد
        زین سبب، پاهای آدم شد ز آن خاک، رَد
         
        6- فضل شاهی ات، خِرَد را تاج عز دادش به سر
        جز تو، فهمی کِی بفهمد نعمتش یا ارزِ حد؟

        7- گر ز سر تا پای ما را با طلا پوشش دهی
        مرحمت کن جهل جاهل را کنی بر عقل، سد
         
        8- ای خدا! کاری بکن تا شاه اَنوارت شوم 
        باطنم خوبی شود از دل، نه ظاهر، سروِ قد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۸
        درود خندانک
        پارسا افسری
        پارسا افسری
        يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۴۵
        درود فراوان و وقت بخیر خندانک خندانک خندانک
        خیلی ممنونم خندانک خندانک خندانک
        با آرزوی بهترین ها خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۳
        مناجاتی جالب است
        مخصوص کهنسالان خندانک
        پارسا افسری
        پارسا افسری
        دوشنبه ۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۲:۵۴
        درود و عرض ادب خندانک خندانک خندانک
        خیلی ممنونم از لطف و محبتتان خندانک خندانک خندانک
        با آرزوی بهترین ها خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        پارسا افسری
        پارسا افسری
        يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۴۹
        درود فراوان خندانک خندانک خندانک
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        با آرزوی بهترین ها خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۳۴
        شعرزیبایی بود
        همیشه برقرارباشید
        شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        پارسا افسری
        پارسا افسری
        دوشنبه ۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۲:۵۶
        درود فراوان خندانک خندانک خندانک
        متشکرم از لطف و پیامتان خندانک خندانک خندانک
        با آرزوی بهترین ها برای شما بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1