جمعه ۹ آذر
|
دفاتر شعر فریباایازی روزبهانی
آخرین اشعار ناب فریباایازی روزبهانی
|
"خون خورده "
بهار با رنگدانه های خاکستری عشق
با تن پوشی از گل های انار
سراپا خیس ِ غربت بهارنارنج در کنج خیال
دست کشید روی مخمل رویا
و
دختر گندم را به رقص شبانه ماه فراخواند
زمین سرفه کرد
کوه غرید
بهار هنوز در رویای دخترک شاه پریون مخمل عشق می بافت
و دشت ابهت مردانه اش را پای گون ها می ریخت؛
تا در سینه ستبر خویش که خود شاهنامه ای ست؛
قصه ی گیو و گودرز و طوس را
دوباره زنده کند
شاید این بار طوس عاقل تر شود
سهراب، پدر را بازشناسد
و شاید این بار
تهمینه دندان طمع از رخش رستم بکشد
زمین سرفه کرد
کوه غرید
وکتاب عشق ورق خورد
بهار موسی وار عصای سبزش را در دریای خون زد و
شهر خوابید و
در پستوی آن دز سیاه
بیست دخترک ترسان چشم انتظار سرنوشت منحوسشان بودند
اما چونان پسران" کریم سوخته" سرنوشتشان گره خورد به رد خون دشت
بهار به خون نشست و
لکه های خون دلمه زد
چونان گل سیاووشان
و چون سیب حوا
اما بهار از پای ننشست گیوه ها را ورکشید
زمین به سختی سرفه کرد
کوه اما برای غرش، گلویی تازه کرد
دختر بهار رقص کنان از تیغ بُران صخره ای مرمرین سر برآورد
عشق در خوناب زمین زایش دوگانه را
نظاره کرد
اشک بود و لبخند
دل دادگی بود و دلازاری
مرگ بود و زایایی
زمین نای سرفه نداشت
کوه نغرید
بهارِخون خورده سرفه کنان می غرید و سوار بر ارابه رعد
می رفت
تا با دشت گلگون نرد خون بازد .
*خون خورده اقتباسی است از رمان خون خورده اثر مهدی یزدانی خرم
|
نقدها و نظرات
|
درود و سپاس بانو | |
|
درود سپاس از نظر ارزشمندتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما بانوی عزیز
روز پر خیر و برکتی داشته باشید