وقتی دنیا تمام می شودو همه می میرند
آنوقت من از خواب بیدار می شوم
آنوقت شبیه پیامبران دروغین
رسالت نافرجام خودرا
ناجی نامه مرگ بشر می کنم
وقتی دنیا درحسرت یک فریاد
آبله رو ،جهت خلاف رشد درختان
وحشتناک راز تمام زیستن ها را
دوباره در گوش کر پرندگان می آورند
که شبیه لانه هایشان گم وگور می شوند
آری دنیا
مرا مبعوث شده ی دروغین فریاد تو کرد
آری بعثت مرا
پیامبران دروغین دیگر را عزادار خواهد کرد
هنوز فرجام بعثت من
خواب را به اندازه دویدن یک مارمولک کوتاه می کند
زخم تازیانه ها را تاول زده خواهد کرد
برخیز پاهای تاول زده ی خودرا جشن بگیر
برخیز زخم های پیشانی از فرجام مرا جشن بگیر
برخیز چشم های پنهان شده ی لیلا را
به شبیه ترین پیامبر مبعوث شده بسپار
برخیز و گمان نکن
آسمان دمرکرده از چشمان پنهان شده ی لیلاست
آهای شمشیر به دست ،سوار بر مارمولک
کدام پیامبرمبهوت رسالت تو خواهد شد
برخیز انگار رخوت تمام سایه ها
پای تمام نسیم ها
لبهای گازگرفته از مارمولک را
به پیشوازرسالت نافرجام من خواهد برد
برخیز فصل باران اوقات درختان را
به شنای ماهی ها خواهد برد
برخیز از نیمه گمشده ی رسالت من
نیزه در قلب تاول زده بعثت من فرو ببر
زخم
دوباره خون
بوی رسالت مرا
به گوش دنیای تمام شده خواهدرساند
آری همه
می
می
رند
..................
بااحترام
محمدرضا آزادبخت
پی نوشت
جنجال برانگیز تر از شعر من
پی نوشت من خواهد بود
وقتی می خواهد یک کج مغز را
جای شاعر به همه معرفی کند
گاهی یک گاو روترش کرده به همه
می خواهد جای الاغ راه آسیاب را
به گندم های چند سال بعد بدون باران بگوید
گاهی سگ ها فریفته جنون گاوان می شوند
گاهی الاغ یوغ گاو را بر می دارد
و می خواهد کره زمین افکار خویش را خیش بزند
دنیاهمین زخم های اشتباهی ست که تاول بر می دارد
سپاس کوچک همه نابیان آزادبخت
شعر زیبا بود احسنت