چهارشنبه ۵ دی
|
آخرین اشعار ناب حسن پوررضایی
|
مثلِ یك ویرانه، خاموشان گرفتم
دامنِ شهرِ فراموشان گرفتم
ای که مانندِ هوا بودی برایم
بی تو درد و داغِ بیهوشان گرفتم
تو همان " سودابه"ی سِحر آفرینی
من ولی بختِ "سیاووشان" گرفتم
شامِ یلدا بود و در تنهایی خود
با غمت، شوقِ هماغوشان گرفتم
چون عزادارانِ عاشق، در فراقت
رسم و آدابِ سیهپوشان گرفتم
تا ز دنیایت فراری گردم ای عشق
سبقتی از خانه بر دوشان گرفتم
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شاهزاده خانوم سپاسگذارم از لطف شما🍎 | |
|
درود جناب آقای اکرمی نازنین ! بسیار سپاسگزارم که وقت گذاشتید و غزل را خواندید . در بیت سوم غزل ( شهر فراموشان ) فقط تشبیهی صورت گرفته و در دو پایه ی تشبیه ، یکی به سودابه پرداخته شده که سمبل سِحر و جادو و نیرنگ و خیانت است و آن دیگری سیاووش می باشد که نمونه ای از پاکی و یکرنگی و امانتداری و مردانگی است . اینجا دقیقاً و فقط تلمیحی به این بخش داستان شاهنامه دارد نه قصه ی فرنگیس یا جریره و یا گرسیوز و یا دیگر پیامدهای آن در توران زمین .
با ارادت و آرزوی بالندگی برای شما و دیگر دوستان ! ارادتمند شما پوررضایی | |
|
درود بر استاد و سرورم جنا ب دزفولی عزیز و مهربان ، امید دارم همیشه سلامت و پایدار بمانید. | |
|
درودت باد جوان نکو سرشت بمان تا بمانم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار عالیست..
نکته جناب اکرمی هم جالب توجه بود..
سلامت و ثروتمند باشید