سگها تنها همسایه ی
کره خرهای گوش بریده از فریادند
هرگز شبیه توله سگ تمام عظمت کوسه را گاز نگیر
هرگز شبیه مادر کره خر
نمی توان شیر خواره ی کوسه در دریا شد
به سرت ضربه نزن
گاهی عدم حضورت
نشان شنای تو در دریا با کوسه ها نیست
پریدن غیر معمول تو در فصل باران
شبیه رودخانه زیر درختان
گاهی مکان اقیانوس ها را
پشت سرهم به ملوان ها دروغ خواهد گفت
هرگزنگو ضخیم تر شده ای
ازبافت به یافت یک صدا
هرگز نگو بیرون جسته ای
چندین متر می توانی
دوباره شبیه الاغ با بارش
در رودخانه پشتک بزنی
از آب بگذر
نیرومندتر از لایه یخ زده فرایند خورشید
دوباره در گوش کره خرها
تا سیصدو شصت درجه از حرارت چرخش آفتاب حاضر شو
روی برگ های نیمه زنده از آفتاب
دوباره در احساس دنیای دیگر دراز بکش
لحظه ای خیره مانده به چشم کوسه ها
الاغ را سوار بر کوسه ها
به سمت خزه ها وپیچک ها ببر
الاغ راسوار بر برگهای فروافتاده از درختان
بالاتراز رودخانه به سمت اقیانوس ببر
گاهی روشن تر از سوختن درختان تنومند
خیالم راحت می شود از عدم حضور تو
لحظه ای زیر پایت خورشید را متوقف کن
آنجا که هوای مرطوب پایین تر از لحظه ی توقف
هرگز نمی تواند فریاد را
درگوش کر الاغ بخشکاند
بازهم ادامه می دهم
هنوز در راهم
با احترام محمدرضا آزادبخت
..................................
فصلی که مدام باران می بارد
جایی برای خاکسترها نیست
................
گاهی اوقات جراح فکر
مرا مبدل می کند به واگذاری
................
هیچ واژه ای از بند سلول من نخواهد گریخت
چون واژه ها خیلی دوست دارند
در انفرادی من بمانند
در انفرادی من هیچ واژه ای عمرش به پایان نمی رسد
فصلی که مدام باران میبارد
جایی برای خاکسترها نیست..
و
بند بودن واژه.. خیلی خوشم اومد.. عالی بودند
درود بر شما استاد آزادبخت بزرگوار
شاد باشید