سه شنبه ۲۶ فروردين
زندگی شعری از حسین وصال پور
از دفتر آزگار نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ ۱۸:۴۲ شماره ثبت ۱۲۸۲۰۶
بازدید : ۱۴۵ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب حسین وصال پور
|
دنیا به من آموخت همه تجربه هایش
با این همه غم بود و دل خون بهایش
افسوس، دل من که این رهگذر پیر
سوغات به جز درد نیاورد برایش؟
سرخورده چو پیری که به دنبال جوانیست
یا آدم کوری که به دنبال عصایش !
از ما نشنید هیچ جوابی به جز "آه"
ماندم دگر چیست چنین چون چرایش؟
لعنت بر این چرخ پلید و به جهان و
آن شب که گذاشت سنگ نخستینِ بنایش
دنیا خفقان است و میان همه اندوه
آخر بگریزیم به کدام صحن و سرایش؟
صد سال اگر زندگی آباد بماند
هرگز نیرزد به یک لحظه بلایش!
حسین وصال پور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
بسیارزیبابود
فقط اشکالات وزنی باید رفع گردد دربرخی مصراعها