آلو بخارا
همچنان من با خودم دارم مدارا میکنم
انگاربا خود دشمنم !
رسمم با دوست مروت است و با خویش ،
مدارا میکنم
تازگیها تن ام را ندار و، جیب ام را حسابی ،
دارم دارا میکنم
یه رژیم سردرگم افتاده به جانم ،
که ختم خواهد شد یقین به اسکلت
گمان میکنم که تا چند وقت دیگر
با بادکنک گازی ،
خودم را ازاین پائین پائین ها ،
راهیِ بالا میکنم
همه داراییِ قلبم را ،
مقایسه با سارا میکنم
انصافاً قلبِ سارا رئوف ترست زقلبم
برای خود کلاسی میگذارم
باش تا بنگری که منِ درب و داغون ،
چه کارها میکنم
ایده هایی که چو پروانه ،
به اطرافم خودنمایی میکنند ،
بدون هیچ رحمی ، میگیرم و با سوزن فرفره ،
درقالب شعری ، نثری
چه فرعی و چه اصلی
میچسبانمشان به میان دفترِچون خودم ، کاهیم
درمیان این حیاتِ بس فُکاهیم ، با اینهمه مفاهیم
" از این نظر که پُرتنوع اند و بی تکرار " ،
تبدیل به افتخارِ سالهام میکنم
میدانم که انتقام جزیی ست ، زاین دنیای زیبا
چون تا چند وقت دیگر، اجل هم خودم را ،
میچسباند به دفترِ این خاک
ازاین کارش هم شاید ، حالها میکند
حیاتم تازگیها یه جورایی ، سوءهاضمه گرفته
افکارم را مالامالِ ز وجدانی همچون ،
آلو بخارا میکنم
زمغزم کمک میگیرم
زقلبم کمک میگیرم
کمک میگیرم از آزادی ام
صندوق جان را پُراز، اینهمه آراء میکنم
مشورت میکنم اما ،
همان کاری که نیک است را به انجام میرسانم
آنقدربا خویش مدارا میکنم ،
تا خودم را به زعم خویش تبدیل ،
به یه والا میکنم
بعد مثلِ یه نقاش ، که میرودعقب تا تابلواش را
بنشیند به تماشا
به آنچه خلق کردم ،
تا ابد ، با شوق و غم ،
نگاهها میکنم
اما این روح خودساخته ،
با آن روح نوزادی که خالق خلق نمود ،
از آسمان تا به زمین ،
فرقها نموده
روح نوزادی ام ، خیلی خیلی بهتر بود
پس این تلاشهای من چه بود ؟
" مثل اینکه شاه ببخشد ،
شاه قلی هیچگاه نمی بخشد " ،
خود را همراه ، با قاضیِ وجدان ،
راهیِ شراره های کاملاً بیرحمِ نارها میکنم
بهمن بیدقی 1402/11/9
زیبا ودلنشین وباملاحت
وپر احساس سروده اید
🙏❤🌺⚘🙏
رقص قلمتان ابدی