سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        وقتی طنازان نمکدون شده بودند

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲ ۰۷:۱۷ شماره ثبت ۱۲۸۰۹۹
          بازدید : ۱۵۹   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        وقتی طنازان نمکدون شده بودند
         
        وقتی مغزتقسیم میشد ، یارو درصفِ دماغ بود
        او به صحرایی رسید ،
        اما به سرایی نرسید
        ازبس یکریز، او به فکرِباغ بود
         
        وقتی طنازان نمکدون شده بودند
        او به فکرِ مکیدن سماق بود
         
        وقتی که پیمبر، سوار آن براق بود و بزرگان ،
        سواربر اسبانی مجاهد  ،
        یارو به فکر الاغ بود
        به فکرِ یه کسی که ،
        افسارش را در دست بگیرد
        او را درمیان باطل ،
        بسیاردیدم که میدوید اما ،
        بهرگام نهادن درمیان حق ،
        پایش پیش نمیرفت ، انگاری چلاق بود
        گرچه درنگاهِ والدینِ چون خود، چلچراغ بود
         
        آری خلّاق بود ، اما درچه ؟ به میان لاابالی
        همه جایش را عمل کرد
        شد یه چیزی بجزآنچه خلقتش بود
        فکرکرد بدونِ رنگ ،
        خوب ازآب درآمده و صافِ صافه ،
        ولی او دیگر، کاملاً اوراق بود
        لب و لوچه های قلوه
        چشم و چال ، نه جگر،
        شبیهِ دل و قلوه
        حتی در شوش هم دگرجایش نبود او
        او به تنهایی یه صحرای فراخ بود
        پُربود ازسراب و آبی هم ازاو گرم نمیشد
        لحظه لحظه از فِراق، دورترمیشد
        ازبس که او به فکرِ فَراغ بود
        ازبس همه جایش را عمل کرد ، مخصوصاً ،
        با آن دهانِ لَقش ، دیگرچقدرمانندِ کلاغ بود
         
        بهمن بیدقی 1402/11/8
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۷:۳۰
        خندانک
        درودبرشما جناب بیدقی عزیز خندانک
        زیباقلم زدید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۲۰:۲۰
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        سپاسگزارم از لطفتان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۰۸:۵۵
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما شاعرواستادبزرگوار
        آفرین بر تک اشعار شما
        شاعر شیرین سخن خندانک خندانک خندانک خندانک گلبار ما
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۰:۴۷
        با سلام و عرض ادب و احترام استاد گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسی دریایی از لطف دریایی تان
        و سپاس از بداهه ی زیبایتان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        زلیخا رامیار
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۰:۰۲
        درود جناب آقای بیدقی ادیب توانا وشیرین سخن خندانک
        واقعا زیبا بیان کرده اید ،دست مریزاد خندانک
        شد یه چیزی به جز آنچه خلقتش بود
        از بس همه جایش را عمل کرد
        خندانک خندانک خندانک
        پایدار باشید وپیروز خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۰:۴۷
        با سلام و عرض ادب و احترام هنرمند گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسی دریایی از لطف دریایی تان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۲:۰۱
        درود بیکران
        زیباست و درد آور
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۲:۲۲
        با سلام و عرض احترام آقای نظری بزرگوار
        سپاسگزارم از لطفتان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۴:۴۵
        درود
        زیبا ودلنشین وپراحساس
        سروده اید
        🙏❤🌺⚘🙏
        رقص قلمتان ابدی
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۲۰:۲۱
        با سلام و عرض احترام آقای عبداله پور بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۵:۰۰
        درود جناب بیدقی ارجمند خندانک
        رگه زیبایی از طنز داشت اثرتان. زیبا و جذاب خندانک
        قلمتان سبز خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۲۰:۲۱
        با سلام و عرض احترام آقای زراعتی بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۳۶
        درود ها بر جناب بیدقی ارجمند خندانک
        بسیار عالی هزاران افرین خندانک
        موفق باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ۲۰:۲۲
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        مؤید باشید و سلامت و شادمان
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ ۰۷:۰۶
        درود زیبا بود
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ ۰۹:۴۰
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ ۰۹:۴۵
        درود برشما جناب بیدقی

        جالب و زیبا بود

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ ۱۰:۱۸
        با سلام و عرض احترام آقای فتحی بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3