شنبه ۱۷ شهريور
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
عاشق شدم و گل ِوفا بو کردم
در دشت به سوی آسمان رو کردم
گفتم به خدا عاشق رویت هستم
دیوانگی ات به صد هیاهو کردم
صد بارِ دگر اگر بزادم مادر
می پویمش این ره که بدان خو کردم
آسان نبوَد دل از هوسها کندن
من با هنرِ پیاله جادو کردم
هر چند که عمرِ گل نباشد چندی
با عطر ِگلاب، سینه خوش بو کردم
گیرم که رقیب طعنه ها زد بر من
این سرخی رو به زور بازو کردم
گویند که رسم ِعاشقی رسوایی است
دیری است به شیدایی خود خو کردم
دنیا به کلک خواست فریبم بدهد
من پشت به هر چه چشم و ابرو کردم
مژگان و لب و چشم و کمان ابرو را
قربانیِ این قلبِ خدا جو کردم
هر کس که در این جهان دم از رندی زد
مردانگی اش بدین ترازو کردم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشماجناب محمودی عزیز
بسیارزیبابود