چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
ما مثل دو یارِ غار، با هم بودیم
در عرصهٔ هر قمار، باهم بودیم
وقتی ز سبوی بی نشان نوشیدیم
بی وقفه و بی گدار، با هم بودیم
وقتی که به پاییز، خوشامد گفتیم
آکنده ز برگ و بار، با هم بودیم
در کلبهٔ ممنوعه، اگر سر کردیم
تب کرده و بی قرار، باهم بودیم
بر مطرب و خَمّار اگر شوریدیم
در خلسه و در خُمار، باهم بودیم
هم شمع و، هم آیینه و هم پروانه
در گلخن و لاله زار، با هم بودیم
حاشا که پریشان و پشیمان باشی
از این که در این مدار باهم بودیم
از این که جوانی به مدارا سر شد
بی خواهش و برّه وار، باهم بودیم
ای مخمل سرخ و سبزِ یادم، یاد آر
از آن چه ز پود و تار، باهم بودیم
از رنج سفر به سوی جایی مهجور
زان لحظه که اشکبار، با هم بودیم
شاید که صبا، دوباره پاشد شوری
بر ما، که در آب و نار، باهم بودیم
شوری که نماد فصلِ عشرت باشد
فصلی که دو یارِ غار، باهم بودیم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار تا بی کران عالی..
برقرار باشید