بجنگم یا نجنگم ؟
بیرنگ شده حیاتمان یا ،
من تازگیها کور رنگم ؟
تکراری شده حیاتمان یا ،
من دیگر مثلِ یک آونگ ام ؟
کج و کوله شده این کوچه خیابانها یا ،
من دارم می لنگم ؟
درمقابلم منتقدانند
درمحاصره ی کلی ، انگ ام
ببخشید بروم جواب دهم ،
دارد هِی ، میخورد زنگم
موبایلم بود ، بازهم اشتباهی بود
نمیدانم چرا امروز اینقدر منگم ؟
آهان ، یادم آمد ،
نباید دیگر، اُوِردُوز کند بنگم
اما چه کنم ، با دلِ تنگم ؟
چه کنم که جمع الاضداد شدم من
من ، درآنِ واحد ، همان شیشه و سنگم
با خودم هم ، یکریز به جنگم
گاهی میگویم به خود ، یکعمر جنگیدی ،
به کجا رسیدی ؟
به خود میگویم ازاین به بعد بجنگم یا نجنگم ؟
هرچه بادا باد ، بازهم می جنگم
وگرنه حوصله م سرمیرود مثلِ بعضیها
آنوقت چکارکنم من ، با آب و هاونِ زجنسِ سنگم ؟
یکریز، می بلعم ایده ها را ، وقتی افتادند به چنگم
نمیدانم اگر، ببرم یا نبرم شاه فرنگم
اینقدر شاهان فرنگی گند زدند که ،
یه جورایی همگی مایه ی ننگند
فقط بچه ها که نه
بزرگها زدستشان ،
به حال ونگ ونگ اند
همگی همچون ابلیس ،
مثلِ رَمیِ جمرات ،
لایق سنگ اند
بهمن بیدقی 1402/10/21
اینقدر شاهان فرنگی گند زدند که...
شاهان عربیمون رو هم میتونید اضاف کنید