چهارشنبه ۱۹ دی
با خویش شعری از حسین وصال پور
از دفتر آزگار نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ ۱۶:۱۸ شماره ثبت ۱۲۷۲۱۷
بازدید : ۱۶۵ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب حسین وصال پور
|
حرفی نگفتم اما ،با خویش درمیانم
من آتشی نهان که خاموش بر زبانم
مانند یک قبیله در من هزار زخم است
نعش هزار مرده با خویش می کشانم
اندازه ای ندارد ،اندوه در در دل من
چون آسمان خالی،بی رنگ ،و بیکرانم
تضاد در تناقص،فریاد بی صدا من
پیدای بی نشانم،هم پیر هم جوانم
مردم اگر چه گویند حرف حساب او چیست
آری من طلب کار از کل این جهانم
آواره ،در تکاپو از خویشتن گریزان
از کوچ بی نصیب و گم کرده آشیانم
با ما نکرد دشمن،هر آنچه کرد دوستی
از این سبب،دنیا دزدید رایگانم
هرشب با خیالت تمرین بوسه کردم
افسوس جای بوسه آه است در دهانم....
حسین وصال پور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
میلاد یاور مظلومان و یتیمان،مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، کَننده درب قلعه خیبر، آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت حضرت علی بن ابیطالب (ع) بر عاشقانش مبارک باد