سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 آذر 1403
  • روز بزرگداشت شيخ مفيد
28 جمادى الأولى 1446
    Friday 29 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۹ آذر

      زیر پوستم

      شعری از

      مهتاب محمدی راد

      از دفتر و صداهایی در سرم.. نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۲۱:۳۰ شماره ثبت ۱۲۷۰۷۷
        بازدید : ۲۶۷   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مهتاب محمدی راد

      منتظرم
      این خانه از سکون بایستد
      دستم از روی میز بلند شود
      صدای پُتک به جان آجرها بیفتد
      من از خانه بیرون بزنم
      و شبیهِ روح زمستان
      که رویشِ علف‌ها می‌خشکانَدش
      میان صداها تمام شوم...

      چقدر ما غریبه‌ایم...
      اتاقی که این حرف‌ها را می‌شنود غریبه است...
      و پرنده‌ای که باید آنجا، روی آن درخت باشد
      با فصلی که او را برده چقدر غریبه است...

      (نگو کسی که خواب می‌بیند
      نفس نمی‌کشد؛
      شاید کسی که نفس می‌کشد
      ریه ندارد...
      نگو کسی که در این هوا زنده است
      زندانیِ سوالی بی‌پاسخ است؛
      شاید من که سوالی کم دارم 
      چیزی از آینده بدانم...)

      حالا تکان می‌خورم
      درخت خشک‌اش می‌زند
      پرنده‌ی رفته
      زیر گریه می‌زند
      و من
      هنوز نمی‌دانم
      اگر همه‌چیز را دیده‌ام
      چرا همیشه می‌ترسم
      چیزهایی برای ندیدن بوده باشند
      مثل جنینی که مرده بدنیا بیاید
      و هفتاد سال روی زمین بچرخد
      که آدمی را ببیند..‌.
      و آدمی
      هیزمی در تنور باشد
      نه از برای نور
      و نه از برای گرما...


      بیا بیرون از زیر پوستم...
      آنجا که چند پرنده‌ی مرده
      جای ما را گرفته‌اند 
      بوسیده در آغوشِ هم...
      و بغضی انگار...
      انگار حنجره‌شان را دریده...
      و ما همینطور حشره می‌مانیم...

      دیدی چگونه باختیم...
      دیدی
      چرا
      نتوانستی
      چیزِ مشکوکی ببینی...
      دیدی همیشه مقداری رنج
      روی زمین
      بی‌صاحب افتاده...
      اَه...
      از کلمه‌ی تخم‌ریزی چندشم می‌شود
      و باد
      اراده‌ای برای بردنمان
      ندارد...
       
      مهتاب محمدی‌راد
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۲۲:۴۱
      طولانی و زیباست
      ویرایش لازم نیست؟
      "و من
      هنوز نمی‌دانم"
      جسارتا "من" حشو نیست؟ خندانک خندانک
      مریم کاسیانی
      يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۰۷:۴۳
      درود و عرض ادب
      موفق و نویسا باشید
      خندانک خندانک خندانک
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۰۸:۲۴
      درود تان باد

      قلم تان نویساتر
      خندانک خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۰۹:۰۳
      درود بر اندیشه ناب شما
      هنرمندوشاعر ارجمند
      همواره تابان
      جوشان وخروشان باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      جواد مهدی پور
      يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۰:۴۸
      درود بر شما بانو محمدی راد گرامی

      زنده باشید به مهر

      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      محمدرضا صدقی
      يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۵:۳۶
      درود بانو محمدی راد گرامی
      زیبا بود
      پایدار دلشاد باشین

      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      آوا     صیاد
      يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۲۲:۴۴
      درود زیبا بود
      سارا (س.سکوت)
      دوشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۲ ۰۱:۵۳
      منتظرم
      این خانه از سکون بایستد
      دستم از روی میز بلند شود
      صدای پُتک به جان آجرها بیفتد
      من از خانه بیرون بزنم
      و شبیهِ روح زمستان
      که رویشِ علف‌ها می‌خشکانَدش
      میان صداها تمام شوم...
      خندانک خندانک
      زیبا بود بانو محمدی
      درود بر شما خندانک
      رد قلمتان جاری به عشق خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      دوشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۲ ۰۳:۰۶
      درود و آفرین بر شما خانم‌ محمدی راد🌹
      شاعرانه‌ای رمزآلود و زیبا🌹
      انسجام و پرداخت هنرمندانه‌ای داره، شبیه یک کارگردانی که بازیگرانش واژه‌ها و مفاهیمن، با طراحی صحنه‌ی دقیق🌹
      تقدیم به شما:

      شوق ِ بالنده‌ی پرهای کبوتر در باغ
      انبساط قفس و
      رویش ِ پرواز کنار خورشید
      فکر ِ افتادن ِ برگ
      ترس ِ بی‌همسفری در سفری بی‌پایان
      واپسین روز من اینگونه پر از تشویش است
      و پر از تردید
      و عصایم
      _که ز همدستی موسی دور است_
      دل ِ بلعیدن ِ جادوی تو را هیچ ندارد...

      شوق بالنده‌ی پرهای کبوتر در باغ
      انبساط قفس و
      رویش پرواز کنار خورشید
      ترس را
      می‌شود از تن به در آورد و پرید
      من که از حافظه‌ی عشق نصیبی دارم
      که تن ِ خاک از آیینه‌ی رویایی رویش دارد،
      بی‌گمان خواهم رُست
      بی‌گمان
      واپسین روز غروبی دارد
      که به اندازه‌ی زیبایی دریا باقیست
      و نسیمی
      که به اندازه‌ی طوفان حقیقت گویاست
      و کسی
      که به شوق ِ خوش ِ پیوند_میان ِ غم و دل_
      بیدار است...

      (م. فریاد)

      سپاس برای به اشتراک گذاشتن این شعر هنرمندانه و زیبا🌹
      دریای دلتون آرام🌹
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      سه شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲ ۲۳:۱۲
      درود خانم فضایی وهم آلود و شبه کاکایی گرفته بود خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2