چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
در سایۀ نگاهِ تو، از ره، به در شدم
با جان و دل، مقابلِ عقلم سپر شدم
در التهابِ آتش عشقت، گشاده روی
از حالِ روزگارِ خودم بی خبر شدم
آثارِ این بی خبری از جنسِ غم نبود
با اتّکا به چشم دلم، کور و کر شدم
با باده ای ز جام نجیبی به نام عشق
بی بهره از عصارۀ جامی دگر شدم
یک چند، در خفا و سرانجام، آشکار
آماج طعنِ مردمِ صاحب نظر، شدم
کردار روزگار، چه نا منصفانه بود
با من که صادقانه قدم در خطر شدم
پنداشتم که بی خبری بی خطر تر است
غافل ز آتشی که درآن شعله ور شدم
هستم هنوز، بر سرِ پیمان و عهدِ خود
گرچه، ملول و دلزده از آن گذر شدم
لیکن، به سانِ ققنسی از قلب آن رماد
برخاسته، با بال و پری تازه تر شدم
اکنون که رسته ام، ز خیالاتِ بی ثمر
مشحونِ سود، از گذرِ آن ضرر شدم
آگه تر از همیشه، به تأثیر مهر و ماه
مشتاق درکِ تازه تری، از سَحَر شدم
دیدم دوای ناخوشی ام، باده ایست که
عمری، ز شورِ مستی آن بر حذر شدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیباست
روز پر خیر و برکتی داشته باشید