معصومیتِ ماندگار
هیجده سال معصومیت کم نیست
حَسَن اش دارد پَرپَر میزند
چون در دستِ عروسش ، بجز سم نیست
امان ازاین دنیای ناسور
این دنیای ناسور هیچ امن نیست
زلزله ی رخدادهاش هم ، کمتراز بم نیست
کفشی پام نیست ،
وگرنه میدویدم ، بهرِ هر فرار ز این جنگلِ ناسور
پابرهنه ها چه میکشند دراین دنیای ناسور
بیش از نیمی زاین دنیای ما ، بجز ماتم نیست
آن سفرِ بی بازگشت ،
شایسته ی اندیشه ی روزبروز ماهاست
این شیشه بلورینِ شکستنیِ عمر،
جز همان ، جامِ جم نیست
این جاده ی ناسور،
جز راهی پُراز، خم و چَم نیست
دیروز جنین بودم و امروز یه پیرم
این دنیای لَکَنته بجز، یک دَم نیست
باید توفیق ، همراهی کند همیشه ما را
به دستِ هرکسی که ، آبِ زمزم نیست
نتیجه ی کارهای جاری ، بجز غم نیست
قدیمیها چه خوب میگفتند :
باید جایی بخوابی ، زیرت آب نرود
شاید منظورشان این بود :
که کاری بکن تا ، زیرآبت نرود
اما درجای جای دنیا ، بجز نم نیست
خشکیِ تعصبات هست ،
اما درضمن ، اینهمه حقیقت و،
اینهمه معصومیتِ ماندگار،
خودش راهِ نجاته ،
ایندو واقع هم هیچ ، اوهام هم نیست
بهمن بیدقی 1402/9/21
"یا فاطمه من عقده دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم"
شهادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیه را
تسلیت عرض مینمایم