سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        بختِ کور

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۳۴ شماره ثبت ۱۲۶۱۴۳
          بازدید : ۱۰۹   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        بر تنِ دنیا وجودم ، وصله ی ناجور بود
        زندگیِ من همیشه حکمِ یک دستور بود
        سهم من از آن همه آسودگی ها شد عذاب 
        رنج و بیماری و تلخی ها ،  برایم جور بود
        هر دری را باز کردم ، یک بلای تازه بود ؛
        هر قدم از من مُماسِ ، ضربهِ ساطور بود
        از در و دیوار می بارید ، غم های جدید ؛
        شادی از قلب و ضمیرِ من همیشه دور بود
        همدم خود بودم و ،  یار و پرستار دلم !
        زخمِ بی درمان قلبم ، کهنه و ناسور بود
        یک منِ در من مرا با خود به دندان میکشید
        بار سنگینم به دوشِ ،  خسته ی او زور بود
        بوی تند و ناخوشایندی شدم بر جان خود
        بس که نامطبوع بودم ، کُلِ من منفور بود
        هر چه دنبال حقیقت رفتم از دستم پرید
        نیمی از عمرم سیاه و ، نیمِ آن هاشور بود
        با صدای خنده ام یک پشتِ دست محکمی ؛
        بر دهانم خورد از او که ، بر غمم مأمور بود
        ساز خود میزد فلک در زندگی ام روز و شب
        ساز من ناکوک و بی مضراب و بی سنتور بود
        یک نفس یارب نشد مستم کنی از لطف خویش
        مست و سرخوش بودنم از شوکتِ انگور بود
        هر کسی آمد به دنیا ، علتش معلوم بود
        خلقت من اشتباهی بود و بی منظور بود
        خیری از دنیا و آدم ها ندیدم هیچوقت
        بختم از بَدوِ تولّد ،  بسته بود و کور بود

        افسانه_احمدی_پونه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۶

        سلام افسانه جان خندانک

        چه مناجات صمیمی ولی ناامید و شاکی محتوا .

        انگور را هم همان خدا آفریده .

        در کل زیبا می نویسید و قلم ارزشنگاری دارید خندانک خندانک خندانک

        سلامت و دلشادبمانید خندانک خندانک

        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲ ۱۰:۲۰
        درود بانو
        استقبالی زیبااز
        "خلقت من از ازل یک وصله ناجور بود
        من خودم راضی بدین خلقت نبودم زور بود
        ......." خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۱۰:۰۳
        باعرض سلام
        درودبی پایان
        بر شما بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۱۱:۱۸
        درود بر شما بانو پونه ی گرامی

        ناب و لی غمگنانه سرودید

        دلتان بی غم باد

        زنده باشید

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۱۲:۳۸
        درود بانو
        زیبا و دلنشین سرودید
        دلشاد و پیروز باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        هواجان جاویدان
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۶
        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

        🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃

        🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

        🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
        هواجان جاویدان
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۷
        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        خانم احمدی

        درود بر اندیشه و احساس زیبایتان

        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃
        هواجان جاویدان
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۷
        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        خانم احمدی

        درود بر اندیشه و احساس زیبایتان

        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃
        هواجان جاویدان
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۷
        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

        🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃

        🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

        🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
        بهروز عسکرزاده
        شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۲ ۰۱:۲۲
        درود

        از خواندن شعرتان لذّت بردم؛ سپاس.
        «شوکت انگور» ترکیب قشنگی است که بکار برده‌اید.

        در این بیت:
        «ساز خود میزد فلک در زندگی‌ام روز و شب
        ساز من ناکوک و بی مضراب و بی سنتور بود»،
        ’بی‌سنتور بودنِ سازِ من‘ معنیِ روشنی ندارد. بعداً در فرصتی این مصراع، یا دست‌کم کلمۀ قافیه‌اش را اصلاح کنید.
        باز سپاس.
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2