اراذل
این چه دردی ست که درآرامشی دلچسب ،
انگار درخلسه باشی ،
هجوم آورند به سوی منازل ،
اراذل
همچون فیلمِ پرندگانِ هیچکاک
یکباره شوند برهمه آسایشِ خوبتان نازل
یکباره همه شوند ، همچو پازل
خانواده ، تکه تکه گردد
مفقود شوند زیرِآوار ، تکه هایش
اینهم اثری ست ز اینهمه ، وحشیگریهای آدم
خودِ کفتار عکسها را میگیرد
میگذارد تووی قابهای افتخارش
حتی تووی موزه ی هنرهای معاصر
تف برهمه اراذل
آخه اینهمه جنازه ،
روی دستِ شهرمانده
همه مستمند شده اند و درمانده
ازاینهمه خونخواریِ مطلق ،
کی جوابگوست تا بگوید :
اینهمه ، آخرش چه حاصل ؟
یکی تقوایش نماز را ،
پس میزند از روی ، زیراندازی غصبی
کافری افتخارش اینست : که گشته است غاصب
همه افتخارش اینست : که ازاعضاء بدنِ بی گناهان ،
گشته است کاسب
جای غصبی و، پُرازخون ، که افتخار ندارد
لحظه لحظه ، دائماً درانتظار باش ،
بهرِ تیرغیب ، غاصب !
آری تیرغیب ، چه زلزله ، چه مرغان ابابیل ،
چه گردباد و چه طوفان ، یا سیل
بهمن بیدقی 1402/9/6
حضرت استاد
سروده هایتان همگی دلنشین پرمعنا و زیبا ست
درپناه خدا
درودها برشما