سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 13 بهمن 1403
    3 شعبان 1446
    • ولادت حضرت امام حسين عليه السلام، 4 هـ ق، روز پاسدار
    Saturday 1 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

      شنبه ۱۳ بهمن

      دارم میلرزم

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲ ۰۶:۱۰ شماره ثبت ۱۲۵۵۱۵
        بازدید : ۱۱۸   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      دارم میلرزم
       
      درمیانِ دنیایی که ،
      همه چیز به حساب می آید ،
      حتی دانه ای کمتر از ارزن ،
      رهروی خوبی نبودم برای دین پاک ات ،
      می دانم
      ای پیامبرِاعظم
       
      همه انها که با تقوایند ، از مرد و زن
      دنیا دنیا می ارزند
       
      زلزله افتاده به جانم ،
      ز واقعیتِ سوره ی زلزال
      سرگشته و ویلان ،
      دوره گرد شده ام به کوچه و برزن
       
      ای مردم !
      کسی ازبینِ شماها ، من را میشناسد ؟
      گم کرده‌ام خود را ، راستی کجایم من ؟
      سرگشتگی ، کارِشیطان است ،
      ای اندیشه ی شیطانی !
      ز مغز و دلم پَر زن
       
      میرسم به میانِ مُشتی طبل زن
      فکرمیکنم جارچی اند
      نعره هایشان اینرا میگوید
      میگویند : همه باید بیایند نزدِ سلطان
      " انالله و انا الیهِ راجعون "
      ز ضربه های چوبکِ طبل که میکوبند ،
      دلم خالی میشود
      چقدر سردم است در این گرما
      ای گرما !
      به جانِ خالی ام ، قدری تب زن
      تا تبِ عشق ، شاید به دادم برسد
      اختیار داشتم ،
      کارم به رسوایی کشید
      به اختیارِ کامل ، میگویم اِی عالَم مرا ،
      به معادلاتِ جبر زن
       
      دیگر تنها و تنها ،
      میخواهم بنویسم
      چون تمام واژه هایم ،
      درمیان حنجره حبس اند
       
      همه آنها که دُوروبَرِمان اند ،
      انگارهنرپیشه گانِ تئاترند
      حتی دوست و فرزند
       
      راستی کف دست کیست ؟
      جزخدا کیست ،
      مونسی راست و حسینی ؟
      اگر کسی هست ،
      ای بهمنِ لرزان !
      برای اینکه دلت ،
      کمی هم که شده بازتر شود ،
      بیار به کنارت او را و،
      با دوفنجان چایِ دبش
      همچون دو دوست ،
      با او کمی گپ زن
       
      اینهایی را که من می بینم ،
      همه اسیرانِ لفظ اند
      همه اسیرانِ نفْس اند
      همه به هوسها وصل اند
      با دانستنِ اینهمه واقعیتِ مختوم ،
      دارم میلرزم
       
      بهمن بیدقی 1402/1/16
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد اکرمی (خسرو)
      دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۰۷:۲۴
      درود جناب بیدقی
      زیبا و بلند معنا قلم زدید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۵:۲۹
      با سلام و عرض احترام آقای اکرمی گرانقدر
      بزرگوارید
      سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      سه شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲ ۰۷:۳۹
      باسلام وارادت
      خواندم ولذت بردم
      درود درود
      ادیب دانا واستاد توانا
      خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲ ۰۹:۵۹
      با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
      بزرگوارید
      سپاس بیکران از مهر بیکرانتان
      شاد باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1