شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
دانه ای بودم نهان در زیرِ خاک
سالها از سعی و کوشش بیمناک
روزها طی می شد و من بی نصیب
از نوای بلبل و سرخیِّ سیب
تا شدم با قطره ای آب هم نشین
گفت تا کی مردگی زیر زمین؟
دوستانت جملگی خوشحال و شاد
هم نوا با قمری و همساز ِ باد
روزها مست از شمیمِ نسترن
هم نشین با لاله و یاس و سمن
شب زند چشمک ستاره بر زمین
ماه می خندد به دشتِ دلنشین
پس ز جا برخیز وقتِ رُستن است
این زمین از دیرگه آبستن است
نور دستم را گرفت از زیر ِخاک
برد بالا تا نگردم من هلاک
همنشین گشتم به آب و آفتاب
پس نمایان شد به من راهِ صواب
سالها بگذشت و گشتم یک درخت
شکر ایزد را که هستم نیک بخت
میوه ام را می خورد هر رهگذر
سایه ام باشد برایش چون سپر
روزها هم صحبتِ سار و هَزار
شب شوم مأمن به مرغِ بی قرار
همنشینِ خوب نیکو گوهری است
مایه ی آگاهی و خودباوری است
همنشینِ بد بود بدتر ز بد
بر ره هموار باشد همچو سد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده