آخرین تاتار
آخرین تاتار می گفت : میخواهم تار بزنم
گفتم : مگر تو یه عنکبوتی ؟
گفت : نه ، میخواهم ، سازِ تار بزنم
دگر خسته شدم ازاینهمه خون آشامی
میخواهم دست به روشن کردنِ این راهِ تار بزنم
نمیخواهم دگر دست به کارهای ، بی عار بزنم
نمیخواهم دگر دست ، به کشتنِ بیمار بزنم ،
همچون این صهیونیستهای ، وحشیِ بیمارستان خراب کن
اصلاً میدانی حرفِ حسابم چیست ؟
میخواهم حالا که ازشغلِ قاتلی بیرون آمده ام ،
شغلی آبرومند دست و پا کنم
اصلاً وانتی بخرم و بار بزنم
گفتم خیلی هم عالی
اما او زیرلب ،
فکرمیکنم با ته مانده ی وجدانش حرف میزد
میگفت : نمیخواهم دگر دست به اعمالی کال بزنم
یکعمر مردمِ بیگناه را آب لمبو کردم چه شد ؟
" اما میگویند ترک عادت موجبِ مرض است "
میخواهم دست به آب لمبوی انار بزنم
اصلاً میخواهم جار بزنم :
که اِی صهیونیستهای بی شعور !
که پایتان را گذاشته اید به جای پای ما
چه شد نتیجه ی بی شعوریِ ما تاتارها ؟
نتیجه ی بی شعوریِ تان ، همان خواهد شد
از وقتی رها شدم ازایده های زشتِ تاتارها ،
میخواهم زشوق بال بزنم
اِی صهیونیستهای بی شعور ! اگر دَم پَرم بودید ،
دوست داشتم تک تکتان را دار بزنم
شما که ظالمید ،
من که ازمظلوم کُشی توبه کرده ام و امیدِ عفو دارم
باید دست به کارهایی امیدوار بزنم
فعلاً خداحافظ ،
بروم یه زنگی به عمو یادگار بزنم
بهمن بیدقی 1402/8/8
مکالمه جالبیست بین تاتار ها و صهیونیستها
البته لازم به ذکر هست که همه تاتارها هم بد نبودند مثل غازان خان که با اینکه از قدرتمند ترین ایلخانان بود باز تاثیرات مثبت زیادی گذاشت و از خیلی از شاه های بعد از خودش بهتر بود
قلمتان هماره سبز و رویان